آن فتنه ای که مرا از تو التماس نیست
تا هست او به ملک دلم روشناس نیست
گر خلق پاسبان متاع سلامت اند
محنت متاع ماست که محتاج پاس نیست
با گفته در مساز که گفتار پرده است
هر نکته ای که گفته شود بی لیاس نیست
شیر آیدم به راه و بر او بر غلط کنم
ور نه به راه عشق مگس بی هراس نیست
منزل شناس عشق گرامی بود ولی
منزل چو نیست قیمت منزل شناس نیست
عرفی به شکر نعمت غم کوتهی مکن
کز دوست دشمنان بتر از ناسپاس نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر نسبت به عشق و دشواریهای آن است. شاعر میگوید که آن فتنهای که او را میسوزاند، نیازی به التماس ندارد و این درد ناشی از عشق را نمیتوان از دوستان پنهان کرد. او به یادآوری میکند که مراقبت از سلامت و خوشبختی، درد و رنجی به همراه دارد که نیازی به پاسبان ندارد. همچنین، اشاره میکند که سخن گفتن در مورد عشق همیشه بیپوشش نیست و هر نکتهای که گفته شود، حاوی معانی عمیقتری است. شاعر در آخر به این نتیجه میرسد که شکرگزاری در برابر مشکلات عشق، ضروری است، زیرا برخی از دوستان خطرناکتر از دشمنان هستند.
هوش مصنوعی: هیچ درخواستی از تو ندارم؛ این آشفتگی و مشکلاتی که برای من به وجود آمده، ناشی از آن فتنهای است که در قلبم جا دارد. چون این فتنه در حال حاضر وجود دارد، دیگر نمیتوانم به روشنی احساسات و خواستههایم را بشناسم.
هوش مصنوعی: اگر مردم در تلاشاند تا از جان و سلامت دیگران محافظت کنند، درد و رنج ما چیز با ارزشی است که نیازی به محافظت ندارد.
هوش مصنوعی: با سخن گفتن در مخالفت نپرداز، زیرا که کلام خود را میپوشاند. هر چیزی که بیان شود، بدون عیب نیست.
هوش مصنوعی: اگر عاشق شجاعی باشم، به مسیر عشق وارد میشوم و با قدرت بر آن تسلط پیدا میکنم؛ اما اگر چنین نباشم، در این راه، حتی مگسها هم بیهراس نمیتوانند وارد شوند.
هوش مصنوعی: محل زندگی عشق بسیار ارزشمند و شریف بود، اما وقتی که آن محل وجود ندارد، دیگر ارزش آن کسی که شناختش را داشت نیز هیچ نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتها و خوشیهایی که داری، ناشکری نکن، زیرا دشمنان از دوستان بدتر هستند و نادانی و ناسپاسی در این زمینه نتیجهای جز بدبختی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایخسرو زمانه که ارکان ملک و دین
الا بیمن عدل تو محکم اساس نیست
بر بام قصر جاه تو کان چرخ هفتم است
کیوان چو هندوان بجز از بهر پاس نیست
جام جهان نمای که خوانندش آفتاب
[...]
عشق مرا به زینت ظاهر اساس نیست
پروانه را ز شمع، نظر بر لباس نیست
تیغ است ماه عید ز جان سیر گشته را
این خوشه را ملاحظه از زخم داس نیست
بالاتر از وصال شمارد خیال را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.