گنجور

 
عمان سامانی

شبلی آن سرحلقه اهل نیاز

بد به صف بوحنیفه در نماز

تا که از مسجد برون شد با شتاب

گفت هذا مسجدم سوق الدواب

بوحنیفه این حکایت چون شنفت

گفت استر می خریدم راست گفت

 
sunny dark_mode