گنجور

 
عبید زاکانی

خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد

وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد

جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن

زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد

عاشق دلشده را پند خردمند چه سود

رند دیوانه کجا گوش به عاقل دارد

مبتلائیست که امید خلاصش نبود

هرکه بر پای دل از عشق سلاسل دارد

تا دم بازپسین غرقهٔ دریای غمش

مدعی باشد اگر چشم به ساحل دارد

هرکه خواهد که کند از تو مرادی حاصل

حاصل آنست که اندیشهٔ باطل دارد

میکشد ساعد سیمین تو ما را و عبید

میل بوسیدن سرپنجهٔ قاتل دارد

 
 
 
صائب تبریزی

رهرو عشق کی اندیشه منزل دارد؟

کشتی بیجگران چشم به ساحل دارد

موج سد ره طوفان نشود دریا را

دل دیوانه چه پروای سلاسل دارد؟

نیست آیینه ما صاف چو شبنم، ورنه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

قلم من که سخن با ورق دل دارد

همچو خورشید بسی صفحه ی باطل دارد

بود از شوق خرابات و حرم هر بیتم

لیلی عشوه طرازی که دو محمل دارد!

گر به تعمیر نشد حاجت این دیر خراب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه