گنجور

 
نورعلیشاه

خوشا عشق و نیاز نازنینی

نم اشکی و آه آتشینی

لب جوئی و طرف لاله زاری

می لعلی و یار مه جبینی

مگر زاهد از این زهد ریائی

چه حاصل شد ترا جز کبر و کینی

بسر بردم بسی با نازنینان

ندیدم جز تو یار نازنینی

سلیمان جهانست آنکه امروز

ز یاقوت لبت دارد نگینی

عیان چشم حقیقت بین کسیرا است

که دارد عینک عین الیقینی

دراین مزرع بجز نور علی کیست

که بخشد خرمنی بر خوشه چینی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مولانا

دلا تا نازکی و نازنینی

برو که نازنینان را نبینی

در این رنگی دلا تا تو بلنگی

نیابی در چنان تا تو چنینی

در آیینه نبینی روی خوبان

[...]

امیرخسرو دهلوی

سزد گر نیکویی در من ببینی

که خودکام و جوان و نازنینی

به گاه خنده چون دندان نمایی

مرا اندر میان چشم شینی

مسلمان دیدمت، زان دل سپردم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه