بقایِ عمرِ تو بادا گزینه یارِ قدیم
که ما ز هجرِ تو کردیم جان به حق تسلیم
وداعِ روزِ جدایی زهی قیامتِ نقد
فراقِ یارِ گرامی زهی عذابِ الیم
نعوذ بالله اگر دشمنم به کام رسد
که کام رانیِ بدخواه غصّهایست عظیم
درین بلا که منم هم نیام ز حق نومید
بسی رسند به امّیدِ دل ز موضعِ بیم
بیا که بر دلِ من کردهای جهانِ فراخ
به قیامت چو الف تنگ تر ز حلقه ی میم
تو آن که رُخم زرد شد چو زر ز غمت
دلم نگر که چنان است پاک با تو چو سیم
ز رویِ لطف نظر بر منِ فقیر انداز
مکن غرور مکن جانِ من به ناز و نعیم
به امتحان نگریزد نزاری از تو بیا
جفا بکن که تحمّل کند حریفِ سلیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و فراق است. شاعر با احساساتی عمیق از جدایی از یار قدیمش سخن میگوید و تألم و ناراحتی خود را در این باره بیان میکند. او به عذاب و رنجی که از دوری محبوبش میکشد، اشاره میکند و آرزو دارد که دوباره با او دیدار کند. شاعر از خستگی و ناامیدی ناشی از جدایی سخن میگوید و خواستهاش این است که محبوبش نگاهی به او بیندازد و با لطف و محبت نسبت به او رفتار کند. در نهایت، او از محبوب میخواهد که با وجود همهی سختیها و آزمایشها، در کنار او باشد و از صبر و تحملش در برابر جفاهای عشق میگوید.
هوش مصنوعی: امیدوارم عمرت به طول انجامد و همیشه با یار قدیمیات باشی، چرا که ما به خاطر دوری از تو جانمان را با اختیار تقدیم کردهایم.
هوش مصنوعی: روز جدایی از محبوب، همچون قیامتی دردناک است که فراق او عذابی بسیار سهمگین و رنجآور به همراه دارد.
هوش مصنوعی: اگر خدای ناکرده دشمنم به چیزی که میخواهد برسد، این برای من ناراحتی بزرگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این مصیبت که من با آن مواجه هستم، نه از رحمت حق ناامیدم و نه از امید دل به خاطر جایی که در آن هستم، ترسی دارم.
هوش مصنوعی: بیا که تو با حضور خود، دل مرا از هر چیز دیگر بزرگ و روشن کردهای، مثل اینکه در روز قیامت، این احساس را بیشتر از هر محدودیتی حس میکنم.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که وقتی از غم تو، رنگ صورتم زرد میشود، دل من را ببین که همچون نقره با تو پاک و خالص است.
هوش مصنوعی: از روی محبت به منِ بیچاره نگاه کن، مغرور نشو، ای جانم، به زیباییها و لذتها دلخوش نباش.
هوش مصنوعی: اگر به امتحان نگاه کنی، از تو میخواهم که به من ظلم کنی، زیرا تنها کسی که درست و صالح است میتواند چنین درد و ناملایمتی را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او کند از کان که به میتین سیم
مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم
مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را
ستیزه کردن بیهوده عادتیست قدیم
غرض ز مشک نسیمست ، رنگ نیست غرض
[...]
چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم
ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم
که عز ملت محمود سیف دولت را
ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم
فزود حشمت و رتبت به دولت عالی
[...]
سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
[...]
تویی که دل بتو کردند عاشقان تسلیم
سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم
یکی منم ، که اگر صد هزار جان بودم
بجان تو که کنم جمله را بتو تسلیم
ز طلعت تو بخورشید داده اند فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.