ندارم کار با افلاک و انجم
من و پایِ خم و خشتِ سرِ خم
نشاید توبه بر من بست هیهات
به گیرایی اگر گردد سریشم
نیم زان ها بحمدالله که دایم
دَمادَم حرصشان باشد دُمادُم
اگر کیمخت و بلغاری نباشد
که در پوشم من و کژگاو و جُم جُم
نعیمِ خلد هم سهل است و این جا
مرا آزاد کردند از تنعّم
خموشی و تحمّل شیوۀ ماست
چه برخیزد ز تشنیع و تظلّم
اگر هم سر در ابداعِ وجودیم
کسی را بر کسی نبود تقدّم
نه عقل است آن که وهمی می پرستند
تعقّل را چه نسبت با توّهم
نزاری می رود بر شارعِ راز
گهی پیدا و گه پی می کنم گم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان حالتی از آزادی و عدم وابستگی به امور دنیوی و معنوی میپردازد. او تأکید میکند که نیازی به ستایش آسمانها و ستارهها ندارد و در عوض به حالتی از ساده زیستی و بیتوجهی به حاشیهها اهمیت میدهد. همچنین به نقد توهمات و خیالپردازیها میپردازد و میگوید که در دنیای واقعی هیچ کس برتر از دیگری نیست. شاعر از حالتی از تحمل و سکوت صحبت میکند و به دنبال جستجوی حقیقت است. در نهایت، او نشان میدهد که رازهای زندگی گاهی قابل فهم نیستند و در جستجو برای کشف این رازها به پیش میرود.
هوش مصنوعی: من ارتباطی به ستارهها و آسمان ندارم و تنها به شراب و تابش نورِ انتهایی فکر میکنم.
هوش مصنوعی: نمیشود که من توبه کنم، حتی اگر با استقامت و پایداری، چسبناکی و مشکل بودن این کار هم کم نشود.
هوش مصنوعی: به لطف خدا، هر لحظه و به طور مداوم، حرص و طمع آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر لباسی از کیمیا و یا پارچه بلغاری نداشته باشم، در این صورت من و گاوی کج و معوج و فقر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: زندگی در بهشت هم آسان است، اما در اینجا مرا از زندگی پر از لذت و آرامش رهایی بخشیدهاند.
هوش مصنوعی: سکوت و صبر، شیوهی ماست، چه فایدهای دارد اگر از عیبجویی و شکایت برآییم؟
هوش مصنوعی: اگر کسی در آغازِ وجود باشد، هیچکس بر دیگری برتری ندارد.
هوش مصنوعی: فردی که به اوهام و خیالات بیپایه و اساس اعتقاد دارد، در واقع عقل و درک واقعی ندارد. عقل و تفکر منطقی هیچ ارتباطی با خیالپردازی ندارد.
هوش مصنوعی: نزاری به مسیری میرود که پر از راز و رمز است؛ گاهی او را میبینم و گاهی در میان این رمز و رازها، او را گم میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به پاکی سید فرزند آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
درین محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
[...]
مبارک باد و میمون باد و خرم
همایون خلعت سلطان عالم
بلی خود خلعت سلطان بهرحال
مبارک باشد و میمون و خرم
ترا بیرون ز تشریف شهنشاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.