تویی که بر تو نباشد مرا نظیر و بدل
منم که از تو نگردم جدا به تیغِ اجل
بیا که در همه عالم به مهربانیِ ما
کسی دو عاشقِ صادق دگر نبیند بَل
که خود ز شفقتِ ما تا هزار سالِ دگر
میانِ خلقِ جهان عاشقان زنند مثل
هنوز رویِ تو نادیده آشنا بودیم
تو خود حواله ی ما بوده ای به حکمِ ازل
به چشمِ عشقِ دلت برگزیده ایم نخست
به مهرِ جانِ خودت پروریده ایم اوّل
امید و بیمِ من از دوزخ و بهشت تویی
وگر نه آن چه خطر دارد این یکی چه محل
بهشتِ جانِ نزاری تویی و خوش تر از آن
نیافرید بهشتی خدای عّزَوجَلّ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و محبت بینظیر خود به معشوق صحبت میکند. او به این نکته اشاره میکند که هیچ کس نمیتواند جای او را بگیرد و حتی در مرگ هم از او جدا نخواهد شد. شاعر به مهربانی و عشق عمیق خود اشاره میکند و میگوید که در تمام عالم عاشقانی مانند آنها پیدا نخواهد شد. او اذعان میکند که وجود معشوق برای او از ابتدای جهان مقدر بوده و او به خاطر عشق به او زندگی و امید و بیم خود را معطوف به او کرده است. در نهایت، شاعر با شور و شوق بهشت را به عنوان جایی که تنها از عشق معشوق میتواند حاصل شود، توصیف میکند.
هوش مصنوعی: تو یگانهای و هیچکس شبیه تو نیست. من نیز کسی هستم که هرگز از تو جدا نخواهم شد، حتی با رسیدن زمان مرگ.
هوش مصنوعی: بیا که در تمام دنیا هیچکس مانند ما دو عاشق صادق را نخواهد دید.
هوش مصنوعی: خود از روی محبت و مهربانی ما، تا هزار سال دیگر میان مردم دنیا، عاشقان مثل ما را به عشق ورزیدن وادار خواهند کرد.
هوش مصنوعی: ما هنوز هم که هنوز است به زیبایی تو عادت نکرده بودیم، اما تو خود سفارش ما بودهای از آغاز خلقت.
هوش مصنوعی: ما در نگاه عشق و دل تو را انتخاب کردهایم و ابتدا با محبت و زندگی خودت، تو را پرورش دادهایم.
هوش مصنوعی: دلخوشی و نگرانی من از عذاب و پاداش بعد از مرگ به خاطر وجود توست، وگرنه از آنچه که ترس ایجاد میکند، این یکی چه اهمیتی دارد.
هوش مصنوعی: تو بهشت روح من هستی و خداوند عزوجل جنتی بهتر از تو نیافریده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.