باغ چو دیباوشیست در قدم نوبهار
نالۀ مرغان خوش است بر رخِ گُل زار زار
چون ز نسیمِ صبا گشت معطّر هوا
فاخته شد با نوا بر سرِ هر کوهسار
خیز و دو سه بادهخور پردۀ خود را بدر
پس کن ای خوش پسر راز نهان آشکار
از طربِ بلبلی خفته به زیرِ گلی
مست چو لایعقلی خرمنِ گل در کنار
عیش همین یک نفس باش نزاری و بس
در رهِ دیگر هوس خاصه به فصلِ بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای بهار و سرزندگی طبیعت اشاره دارد. باغ به مانند دیبایی زیباست و نغمههای خوش مرغان در کنار گلها حس شادی و شگفتی را به وجود میآورد. با وزش نسیم، همه جا عطرآگین میشود و فاختهها با نواهای خود بر فراز کوهها آواز سر میدهند. شاعر از کسی میخواهد که از رازهای نهان پرده بردارد و از لذتهای زندگی بهرهبرداری کند. این شعر با دعوت به شادی و زندگی در لحظه به پایان میرسد، به ویژه در فصل بهار که زمان مناسبی برای خوشی و نشاط است.
هوش مصنوعی: باغ مانند پارچهای نرم و زیبا است که در بهار تازهاش شکوفایی را به نمایش میگذارد و صدای خوش پرندگان در کنار گلهایش دلنشین و شاداب است.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم صبحگاهی به هوا طراوت بخشید، فاختهای با صدای دلنشین خود بر فراز هر کوه و دمنوش آواز سر داد.
هوش مصنوعی: بلند شو و چند جرعه شراب بنوش و پردهات را کنار بزن، ای پسر خوشچهره! رازهای پنهان را آشکار کن.
هوش مصنوعی: از شادی و خوشنودی بلبل که در زیر گل خوابیده، مست و کیفور است، مثل شخصی که بیفکر و نادان است، در کنار این گلزار، خوشبختی و زیبایی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: از لحظهی حاضر لذت ببر و اندیشهای به چیزهای دیگر نداشته باش، بهویژه در اواسط فصل بهار که زیباییها و میل به خوشیها بیشتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.