به هیچ بندگیی گرچه نیستم در کار
تو شرطِ بنده نوازیِ خود فرو مگذار
ز جنسِ عیب و هنر نیست آدمی خالی
من ارچه بی هنرم هم نظر دریغ مدار
جزاین گناه ندارم که دوست می دارم
تورا و گرنه به جایِ خودست استغفار
وگر جریمه ای از بنده در وجود آمد
به زلّتی نتوان شد ز دوستان بی زار
ز من زمانه بگردید و روزگار گذشت
وگر تو نیز عنایت دگر کنی زنهار
تو در کنارِ من انصاف را چنان باشی
که در میانِ خَزَف عِقدِ لؤلؤ شه وار
ولی چو هستم از اوّل عزیز کردۀ تو
عزیز کردۀ خود را چنین مگردان خوار
درست شد که ز من بر شکسته ای آری
به روزگارِ عنایت چنین نبود قرار
چو نی نزار شده ست از درِ ملامت نیست
اگر بنالد و زاری کند نزاریِ زار
از آستانۀ شاهِ جهان چنین محروم
تنی مریض و دلی مبتلا زهی سر و کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خداوند خطاب میکند و از او میخواهد که حرمت بندهاش را حفظ کند، حتی اگر او در کارهایش نقصهایی داشته باشد. شاعر تأکید میکند که انسان به طور طبیعی دارای عیب و هنر است و از خدا میخواهد که به خاطر عشقش به او، او را نبخشد. همچنین، او اشاره میکند که زمانه و روزگار او را آزرده کردهاند و از خدا میخواهد که بیشتر به او عنایت کند. شاعر میگوید که دوستش را عزیز بداند و به او بیاحترامی نکند. در نهایت، او از درد و رنج خود در این دنیا میگوید و از درگاه خداوند تقاضای کمک و شفای دل و جانش را دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که من در بندگی تو نیستم و از شروط بنده بودن پیروی نمیکنم، لطف و نوازش خود را بر من فراموش نکن.
هوش مصنوعی: انسان هیچگاه از عیب و هنر خالی نیست، حتی اگر به نظر بیهنر بیاید، نباید از او ناامید شد.
هوش مصنوعی: من تنها گناهی که دارم، محبت به توست و اگر غیر از این بود، حتماً برای خودم عذرخواهی میکردم.
هوش مصنوعی: اگر برای من خطایی پیش بیاید، نمیتوانم از دوستان دوری گزینم و از آنها بیزار شوم.
هوش مصنوعی: زمانه از من روی گردان شد و روزگار به سرعت سپری شد. اگر تو هم دوباره محبت و توجهی کنی، خواهش میکنم.
هوش مصنوعی: تو در کنار من به گونهای انصاف را رعایت میکنی که در میان زینتهای زیبا مانند مروارید باشی.
هوش مصنوعی: اما چون من از آغاز تو را عزیز دانستهام، عزیز خود را اینگونه خوار مکن.
هوش مصنوعی: به این نکته اشاره میکند که در روزگاری که توجه و محبت وجود داشت، از من کسی که دلش شکسته شده، به طور مطمئن نمیتوانست انتظار داشته باشد که اوضاع به این خوبی پیش برود.
هوش مصنوعی: نی به خاطر ملامت و شکایت از دیگران به شدت ناراحت و غمگین شده است؛ بنابراین، اگر او ناله و گله کند، هیچ عجیب نیست.
هوش مصنوعی: از درگاه شاهِ عالم به چنین حال و روزی گرفتار شدهام، که بدنی رنجور و دلی دردمند دارم. آه، چه روزگار عجیبی!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.