زمانه گرچه بسی بر سرم نهاد
کمند زلف تو باری دگر به دستم داد
خوشا حیات به رویت که زنده زان نفسم
که با تو باز ملاقاتم اتفاق افتاد
بلی حصول مراد از حیات جسمانی
دمیست در نظرِ همدمی ، دگر همه باد
رفیق همدم ما در سفر خیال تو بود
که آفرین خدا بر رفیق همدم باد
بهشت اهل صفا چیست ؟ راست گویم نیست
مگر دری که به دیدار دوستان بگشاد
دهان به چشمه نوش تو تا درآوردم
از آن زمان ز لب کوثرم نیامد یاد
به بندگی تو تا کرده ام قدم ثابت
به قامت تو که هستم ز هرچه هست آزاد
نخست طالب حج ترک سر گرفت آن گه
قدم به عزم متین در طریق کعبه نهاد
طمع به صحبت شیرین خطا بود کردن
به ترک جان گرامی نکرده چون فرهاد
نزاریا به ثبات قدم مکن دعوی
که خانه بر گذر سیل می نهی بنیاد
محل پنجه صبر تو پیش بازوی عشق
چنان که موم بود در برابر پولاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به چالشهای زمانه و مشکلاتی که بر سرش آمده اشاره میکند، اما در عین حال به زیبایی و جذابیت زلف معشوقش اشاره دارد که احساساتش را زنده میکند. او از خوشبختی خود در دیدار معشوق سخن میگوید و تاکید میکند که زندگی واقعی را فقط در کنار معشوق خود یافته است. شاعر به اهمیت دوستی و همراهی با دوستان اشاره کرده و به بهشت واقعی که در دیدار دوستان نهفته است، اشاره میکند. او همچنین به عشق و ارادت خود نسبت به معشوق میپردازد و میگوید که برای او تمام دنیا را رها کرده و در پی عشق حقیقی است. پایان شعر به ثبات قدم و صبر در عشق اشاره میکند و اینکه عشق حقیقی نیازمند قوام و استقامت است.
هوش مصنوعی: اگرچه دوران سختی بسیاری بر من گذاشت و مرا در چنگال مشکلات و گرفتارهای خود اسیر کرد، اما باز هم زلف تو فرصتی دوباره به من داد و مرا در آغوش خود پذیرفت.
هوش مصنوعی: زندگی تو برایم خوشایند است، زیرا با دیدن تو که دوباره با هم ملاقات کردیم، زندگی دوبارهای را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: بله، به دست آوردن آرزوها از زندگی جسمانی فقط در یک لحظه و در کنار همدمی اتفاق میافتد و باقیاش همه مثل باد میگذرد.
هوش مصنوعی: رفیق و همراه ما در سفر، فقط خیال تو بود که باشد، امید خدا که به رفیق و همدم مبارک باشد.
هوش مصنوعی: بهشت واقعی کسانی که دل پاک و صفا دارند، در حقیقت، تنها زمانی معنا پیدا میکند که درب آن به روی دیدار دوستان باز باشد.
هوش مصنوعی: از آن زمانی که دهانم را به چشمه شیرین تو رساندم، یاد لبهای کوثر از ذهنم پاک شده است.
هوش مصنوعی: من برای خدمت به تو آمادهام و هر قدمی که برداشتهام، بر اساس وجود تو بوده است. من از هر چیزی که هستم آزاد شدهام.
هوش مصنوعی: نخست، خواهان زیارت خانه خدا بود و پس از آن با عزم راسخ، قدم به سوی کعبه گذاشت.
هوش مصنوعی: امید به شنیدن گفتوگوهای دلنشین، اشتباه بود. مانند فرهاد که جان گرامیاش را برای معشوقهاش فدای کرد، نباید به این کار دست زد.
هوش مصنوعی: به خودت ببال و ادعا نکن که محکم و استوار هستی، چرا که تو پایههایت را بر روی زمینی سست بنا نهادهای که ممکن است به راحتی از بین برود.
هوش مصنوعی: صبر تو در برابر عشق مانند موم است که در مقابل پولاد نرم و ضعیف میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.