مرا مسکراتی به تخصیص هست
نه از شیرۀ رز ز جامِ الست
چه مستی بود کز بخاری شود
دماغی مشوّش سری گشته پست
شرابِ محبّت کزو جرعه یی
کند مرد را نا به جا و به دست
که خود را به شورید گانِ طهور
نیارند خمّاریان بازبست
به حجّت نکرده درست التزام
نشاید محق را به مبطل شکست
کسی را که زان جام دادند می
به کلّی و جزوی ز خود بازرست
تبّرا کن از خویشتن پروری
که از بت پرستی بتر خود پرست
تو باید که بیرون شوی از میان
که با خود محال است با او نشست
کسی را خبر نیست از حالِ من
که مسکین دلم را چه ضربت بخست
خیال از درِ حجره یعنی سروش
همین تا درآمد دل از جا بجست
نزاری ملول از ملامت مباش
چو در دوستی دست دادی به دست
چنین تا به کی بازپوشی کمان
که این تیر بیرون شد از قیدِ شست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان حالتی روحانی و عرفانی میپردازد که از احساس عشق و محبت نشأت میگیرد. او به مسکر بودن و مستی اشاره میکند که ناشی از شراب محبت است و نه از نوشیدنیهای دنیوی. در این مستی، انسان از خود بیخود میشود و به مقاماتی صوفیانه میرسد. شاعر از خودپرستی و بتپرستی انتقاد میکند و بر اهمیت ترک خودخواهی و پیوستن به جمع تأکید دارد. او همچنین به تنهایی و درد دل خود اشاره میکند و از کسانی که در دوستی به او دست دادهاند، نمیخواهد که از ملامت و سرزنش بترسند. در نهایت، او میگوید که نمیتوان در حضور خود باقی ماند و باید به جستوجوی حقیقت و عشق پرداخت.
هوش مصنوعی: من نوعی شراب خاص دارم که از شیرینی گلهای رز نیست و از جام وجود خودم مینوشم.
هوش مصنوعی: چه حالتی است که از بوی خوش سوختن، ذهنی آشفته و سر را پایین میآورد؟
هوش مصنوعی: خنکای عشق مانند نوشیدنی است که به ناگاه مرد را تحت تأثیر قرار میدهد و او را از خود بیخود میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که افرادی که در حالت گیجی و مستی هستند، نمیتوانند به درک عمیق و پاکی روحانی دست یابند. کسانی که به حال و هوای شوریدگی و عشق نمیرسند، از درک و دریافت معانی بلند منع میشوند.
هوش مصنوعی: برای اثبات درستی یک ادعا، نباید بر اساس دلایل نادرست و بیپایه عمل کرد؛ چون این کار باعث ناتوانی در پیروزی بر باطل میشود.
هوش مصنوعی: کسی که از آن جام، نوشیدنی کامل و جزئی را به دست آورد، به طور کلی از خود رهایی یافت.
هوش مصنوعی: از خودپرستی دوری کن، زیرا از پرستش بتها بدتر است که آدم خودش را بپرستد.
هوش مصنوعی: برای اینکه از این وضعیت خارج شوی، باید از او فاصله بگیری؛ زیرا نشستن با او به هیچ وجه ممکن نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس از وضعیت من خبر ندارد و نمیداند که دل ناتوانم چقدر آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو و احساس تو به سراغم میآید، این حس به قدری قوی است که دل من نمیتواند در جایش ثابت بماند و به شدت دچار هیجان میشود.
هوش مصنوعی: در دوستی اگر با کسی ارتباط برقرار کردی، از انتقاد و سرزنش ناامید و دلگیر نشو.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی کمان خود را بپوشانی، در حالی که تیر از کنترل تو خارج شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستودن نداند کس، او را چو هست
میان، بندگی را ببایدت بست
بسی خیم ها کرده بود او درست
مر این خیم های و را چاره جست
به نام خداوند بالا و پست
که از هستی اش هست شد هر چه هست
چه تاری چه روشن چه بالا چه پست
نشانست بر هستی اش هر چه هست
هم استاد ما بوعلی را که هست
برادی گشاده همه ساله دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.