به جان رسید دلم در فراق هان ای دوست
ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست
اگر تو برشکنی دشمنان به کام رسند
به دوستی که مکن ترکِ دوستان ای دوست
بر آن قرار برفتی که زود بازآیی
بیا به قول وفا کن بدین نشان ای دوست
به وصل اگر زمیانِ توم کناری نیست
کنارِ من ز سرشک است تا میان ای دوست
خبر چه گویمت از جانِ خسته و دلِ تنگ
چو در کنارِ دلی در میانِ جان ای دوست
من از میان بروم چون تو در کنار آیی
من و تو مَجمعِ اضداد و یک مکان ای دوست
من و تو هر دو به هم شرک و وحدت اینت محال
و گر به شکل بوم با تو توأمان ای دوست
همان نزاریِ شوریدۀ توم زنهار
اگر مشابهتی گفتم الامان ای دوست
درونِ جانی و بل جانِ جان و می کوشم
که مدّعی نبرد بر من این گمان ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و فراق دوستش سخن میگوید و درخواست ترحم و محبت از او دارد. او تأکید میکند که ترک دوستی ممکن است به دشمنان او فرصت بدهد. شاعر از دوست میخواهد که به وعدهاش برای بازگشت وفا کند و ابراز میکند که اگر دوستش در کنارش نباشد، دلش پر از اشک و غم خواهد شد. او به تندی بیان میکند که ارتباط میان آنها پیچیده و متناقض است؛ اگرچه در عواطف و احساساتشان با هم یکی هستند، اما در وجودشان وجود دوگانگی و تضاد وجود دارد. در نهایت، شاعر به روزهای خوشی که با هم خواهند داشت و امید به بازگشت دوستی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دلم در دوری تو به شدت غمگین و بیتاب شده است. ای دوست، اگر میتوانی کمی بر من رحم کن.
هوش مصنوعی: اگر تو رابطهات را با دوستانت قطع کنی، دشمنان از این موضوع خوشحال میشوند و به خواستههایشان میرسند. پس ای دوست، هرگز دوستیت را ترک نکن.
هوش مصنوعی: تو به وعدهای که داده بودی، زود برمیگردی. حالا بیا و به قول خود وفا کن، این نشانه توست ای دوست.
هوش مصنوعی: اگر در عشق تو جدایی وجود دارد، پس حلاوت وصالت باید از اشکی که برای تو ریختهام به میان بیاید، ای دوست.
هوش مصنوعی: دوست من، نمیدانم چگونه به تو بگویم که چقدر جانم نزار و دلم گرفته است، وقتی که در کنار کسی هستم که برایم بسیار اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: من وقتی که تو نزدیک میشوی، انگارکه از میان میروم. ما دو نفر بهعنوان نقطه مقابل هم در یک جا قرار داریم، ای دوست.
هوش مصنوعی: ما هر دو به نوعی در تضاد و در عین حال در یکدیگریم. این رابطهای عمیق و پیچیده است و اگرچه ممکن است که در قالبی ظاهر شویم، ولی در واقع ارتباطی ویژه و مشترک داریم.
هوش مصنوعی: من همان نزار، که دچار شور و شوق توام، پس ای دوست، اگر سخنی شبیه به آنچه گفتی بیان کردم، مرا دریاب و از خطر نگهدار.
هوش مصنوعی: درونِ وجود من پر از عشق و شور و حال است و میکوشم که دیگران تصور نکنند که در تقابل با من هستند، ای دوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست
چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم
که یاد مینکند عهد آشیان ای دوست
گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت
[...]
بیا بیا که ز هجر آمدم به جان ای دوست
بیا که سیر شدم بی تو از جهان ای دوست
به کام دشمنم از آرزوی دیدارت
مباش بیخبر از حال دوستان ای دوست
چو نفخ صور دهد جان به مرده عاشق را
[...]
مرا تو حاصل گفتاری از جهان ای دوست
بهای هر نظرت صدهزار جان ای دوست
نه صعوه جا نکند در دهان افعی و مار
چرا به زلف تو دل کرده آشیان ای دوست
بر آستان که اگر جم بود ندارد فخر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.