از ابتدا که لشکرِ ارواح برنشست
عقل از سپاهِ عشق هزیمت کنان بجست
اهلِ قیاس پس روِ عقلِ گریز پای
ما در بُلوک عشق فتادیم می به دست
در پوستینِ شیوۀ ما اوفتاده اند
قومی خیال بازِ هوس نا ِک خود پرست
گر می خوریم و گرنه تفاوت نمی کند
ما بر قرارِ خویش همان واله ایم و مست
از گل سرشته کالبدِ آدمِ صفی
ترکیب ما ز دُردیِ خم خانۀ الست
ما توبه بسته در سرِ زلفِ بتان و حسن
آورده باز در سرِ زلفِ بتان شکست
بر من چه اعتراض که مأمورِ فطرتم
ای مدّعی به دستِ کسی اختیار هست
تشنیع بر نزاری و او خود شکسته وار
هرگز به نام و ننگ نبوده ست پای بست
ماییم و کُنجِ فقر و می و گنجِ مسکرات
تا گنبدِ سپهر شود هم چون خاک پست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای عاشقانه و نارضایتی از عقل و قیاس میپردازد. شاعر از حضور لشکر ارواح و حسیترین تجارب عشق سخن میگوید و تأکید میکند که در دنیای عشق، عقل جایی ندارد. او خود را در حال مستی و واله بودن معرفی میکند و به تضاد بین عشق و عقل میپردازد. همچنین، به شکست و توبه در برابر زیباییها اشاره میکند و میگوید که هیچ فردی نمیتواند او را به داشتن اختیار متهم کند. در نهایت، او به زندگی در فقر و مسکرها اشاره میکند و یادآور میشود که حتی آسمان هم نمیتواند بر این حقیقت غلبه کند.
هوش مصنوعی: از ابتدا که گروه ارواح شروع به حرکت کردند، عقل به طور ناخواسته و ترسیده از میدان عشق فرار کرد.
هوش مصنوعی: ما بحث و مقایسه را کنار گذاشتیم و با عقل و فهم ناقص خود در آغوش عشق گرفتار شدهایم و در این حال نوشیدن شراب را در دست داریم.
هوش مصنوعی: گروهی از افراد به نوعی فریب خوردهاند و در دام خیالهای باطل و آرزوهای نفسپرستانه خود گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر باده بنوشیم یا نخوریم، فرقی نمیکند؛ ما همچنان به حال خودمان و به شوق و شیداییامان پایبند هستیم.
هوش مصنوعی: از گل ساخته شده بدن انسان پاک زیباست و ترکیب ما به خاطر شراب از بار خانه ای مقدس است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و دلربایی معشوق، از گذشتههای خود گذشتیم و دوباره به سوی او بازگشتیم، حتی اگر این بازگشت به خاطر نادانی در درک زیباییاش باشد.
هوش مصنوعی: به من چه انتقادی داری وقتی که من طبق طبیعت خودم عمل میکنم، ای مدعی، که اختیارم در دست کسی دیگر است؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که ایجاد انتقاد و عیبجویی از نزار به خاطر شکستهایش، در واقع بیمورد است؛ زیرا او هرگز به مفاهیم نام و ننگ وابسته نبوده و این معیارها برای او اهمیتی نداشتهاند.
هوش مصنوعی: ما در گوشهای از فقر و در کنار شراب و گنجهای نوشیدنیها هستیم، تا وقتی که آسمان به خاکی معمولی تبدیل شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.