ای بخت ندانم به سرم باز کی آیی
کی باز در بسته به رویم بگشایی
احیا کنی اموات دگر باره چو عیسی
گر هیچ کنی معجزه ای باز نمایی
دیرست که بر ما نگذشتی و نبردی
بیمار دل سوخته را گو که کجایی
باری بگذر بر من و باری ز دلِ من
بر دار که مُردم ز گرانی جدایی
چون سوزن اگر رشته کنی در همه چیزی
بر روی فتد بخیه ی پیوند هوایی
ظلمت بزدی راهم اگر زآن که نکردی
از خاطر من صیقل می زنگ زدایی
او مونس من باشد و من دست کشِ او
او تربیتم کرده و من مدح سرایی
بر زهد نصیحت گرم الحاح نماید
چیزی ننهد روح ز بی هوده درایی
پر کن قدح می به نزاری ده و بِستان
از وی همه سرمایه ی کردی و کیایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بخت و سرنوشت خود اشاره میکند و از آن میخواهد که بار دیگر به او روی آورد و درهای بسته را به روی او بگشاید. او longing (آرزو دارد) در زندگیاش احیا و معجزهای چون معجزه عیسی را تجربه کند. شاعر از بیتوجهی و دوری بخت خود شاکی است و به دنبال گذراندن لحظاتی از دلتنگی و جدایی است. او به پیوندهای عاطفی و روابط انسانی اشاره میکند و بر اهمیت مونس و دوست نزدیک خود تأکید میکند. در نهایت، شاعر درخواست دارد که با نوشیدن می و شادی، از ناراحتیها و بیفایدهها رهایی یابد و از زندگی بیشترین بهره را ببرد.
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، نمیدانم چه زمانی به من بازخواهی گشت. چه زمانی درهای بسته پیش رویم را خواهی گشود؟
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی مردگان را مانند عیسی زنده کنی، هرگاه معجزهای انجام دهی، آن را نشان میدهی.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از کنار ما نگذشتی و حالا که دل شکستهای دارم، به من بگو کجایی.
هوش مصنوعی: لطفاً بر من عارض شو و یک بار دیگر از دل من بار جدایی را بردار که از شدت این دوری جانم به لب آمده است.
هوش مصنوعی: اگر رشتهای را بگسلی، مانند سوزنی که کارش را کرده، در همه چیز دیگر نیز تأثیر میگذارد و نشان پیوندی از خود بر جا میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر در تاری من ظلمتی ایجاد کردی، نیازی به نگرانی نیست؛ چون تو که این کار را نکردهای، همچنان میتوانی زنگار ذهنم را پاک کنی.
هوش مصنوعی: او همراه و همدم من است و من در خدمت او هستم. او مرا تربیت کرده و من دربارهی او ستایش میکنم.
هوش مصنوعی: انسانی که به زهد و نصیحت اهمیت میدهد، باید از هیچ تلاشی دریغ نکند. او باید مراقب باشد که روحش در چیزهای بیهوده و بیفایده مشغول نشود.
هوش مصنوعی: لیوان را پر از می کن و از نزار بگیر و همهی آنچه که داری و آنچه به تو مربوط است را از او بگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.