گنجور

 
حکیم نزاری

ای در لبت خلاصه ی اعجازِ عیسوی

حیران ز نقشِ رویِ تو تمثالِ مانوی

بی مثلت آفرید خدا کز نوادرست

با صورتِ نکو حرکت هایِ معنوی

از خانقه کشد به خرابات رختِ انس

گر بگذرد خیالِ تو بر چشمِ منزوی

صورت پرست را به سرِ غمزه گو بیا

تا رشکِ آفتاب ببینی و بگروی

ماهی به روی و سرو به بالا و طرفه آنک

دل می بری ز مردم و آزاد می روی

گه دست در خضابی و گه روی در نگار

در خونِ دوستان به همه رنگ می شوی

زور و زرم نماند چه تدبیر بعد ازین

گر زاریِ نزاری بی چاره نشنوی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی

کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی

این ایغده سری به چه کار آید ای فتی

در باب دانش این سخن بیهده مگوی

تا صبر را نباشد شیرینی شکر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی

اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی

ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود

دیوانگی بود که تو جای دگر شوی

آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را

[...]

منوچهری

بنمود چون ز برج بره آفتاب روی

گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی

چون دید دوش گل را اندر کنار جوی

آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی

قطران تبریزی

آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی

از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی

چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر

جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی

اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان

[...]

وطواط

ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی

تابنده از جمال تو آثار خسروی

هر گه که در مهم معالی ندا دهی

جز پاسخ متابعت از چرخ نشنوی

فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه