هیچ یاری بود که برگردی
بعدِ چندین که دوستی کردی
از تو گو روزگار برخور ، ما
برنخوردیم و خونِ ما خوردی
دلِ خلقی بسوختی آخِر
تا کی ای شوخ نا جوان مردی
تو بدین جفتِ چشم و ابروی طاق
رستخیز از جهان برآوردی
دردِ بی چارگانِ سوخته دل
چه شناسی که فارغ از دردی
خونِ دل می دهی نزاری را
کش به خونِ جگر بپروردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از یاری سخن میگوید که پس از دوستی و ارتباط نزدیک، ناگهان به او خیانت کرده و دلها را میسوزاند. او از این ناامیدی و درد دیگران شکایت میکند و از یار میپرسد که چه دلیلی برای این بیوفایی وجود دارد. شاعر به احساسات عمیق و رنجی که افراد دچار آن شدهاند اشاره میکند و از یاری میخواهد تا به عمق درد و رنجهای دیگران پی ببرد.
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که پس از مدتها دوستی، دوباره به سراغت بیاید؟
هوش مصنوعی: روزگار به تو کمک میکند، اما ما هیچیک از تو بهرهای نبردیم و تنها تو از ما بهرهبرداری کردی.
هوش مصنوعی: ای جوان بیمروت، تا کی دل مردم را میسوزانی و سبب رنجشان میشوی؟
هوش مصنوعی: تو با چشمان زیبا و ابروان کمانیات، باعث به وجود آمدن حیات و شگفتی در این دنیا شدهای.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی درد دلسوختگان و بیچارهها چیست، چون خودت از احساس درد فارغ و بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: شما با دلنگرانی و غم فراوان، کس دیگری را هم حمایت و پرورش میدهید که خودش از درد و رنج زیادی رنج میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدی ایمن چو نام او بردی
در طریقت قدم بیفشردی
در دلم گرم و، بر لبم سردی
گه همه عطر و، گه همه گردی
نیست در موکب جهان مردی
نیست بر گلبن فلک وردی
پدر مکرمت ز مادر دهر
فرد مانده است، بینوا فردی
رصد روز و شب چه میباید
[...]
سرعت عقل در جهانگردی؟
جنبش روح در جوانمردی؟
می عشق و صفا اگر خوردی
دراین خنب از چه چون دردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.