آخر ای دوست کجایی که چنانم بیتو
که سر از پای و شب از روز ندانم بیتو
اشتباهی بنماند که تویی هستی من
چون که از هستیِ خود نیست گمانم بیتو
نه همان بلبلِ دیوانۀ عشقم یارب
که چنین بسته لب و گنگزبانم بیتو
مُهرِ پیمان تو بر دیده و دل بنهادم
خاک در چشمِ دل و دیده فشانم بیتو
تا به خدمت نرسم باز نبینم رویت
کافرم گر نفسی خوشگذرانم بیتو
چه عجب گر تو شبی زنده گذاری بیمن
عجب آن روز که من زنده بمانم بیتو
شفقتی کن که دلم بر سرِ پا منتظرست
مرحمت کن که روان است روانم بیتو
ناتوانم چه کنم بی تو نمییارم بود
چند گویم نتوانم نتوانم بیتو
هم به امّیدِ تو خواهم که بماند جانم
که نه از مرگ بتر صحبتِ جانم بیتو
از صبا پرس شبی حالِ نزاریِ نزار
تا نشانی دهد از نام و نشانم بیتو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و دلتنگی خود برای دوست صحبت میکند و حس ناامیدی و بیکسی را به تصویر میکشد. او میگوید که بدون دوست، نه روز را میشناسد و نه شب را، و تمام وجودش به حضور او وابسته است. شاعر احساس میکند که عشقش مانند بلبل دیوانه، خاموش و ناتوان است و بیخبر از زیباییهای زندگی، در انتظار دیدار دوست به سر میبرد. او به شدت دلخوشی را تفسیر میکند که در نبود دوست، حتی یک لحظه خوشی برایش امکانپذیر نیست. در نهایت، شاعر از جان و دلش به امید حضور دوست، زندگی میکند و از ناتوانی خود در دوری او مینالد.
هوش مصنوعی: دلم به شدت برایت تنگ شده و بیتو نمیدانم در چه حالتی هستم؛ روز و شب برایم یکی شده و نمیتوانم هیچ چیز را درست درک کنم.
هوش مصنوعی: هرگز اشتباهی در این نیست که من تو هستم، زیرا در نبود تو به وجود خود شک دارم.
هوش مصنوعی: من دیگر آن بلبل شوریدهحال عشق نیستم، ای پروردگار، که بدون تو زبانم بند آمده و خاموش ماندهام.
هوش مصنوعی: من نشانِ عشق تو را بر چشمان و قلبم قرار دادم و بدون تو، غم و خاک را به چشمان و دل خود میپاشم.
هوش مصنوعی: تنها زمانی میتوانم چهرهات را ببینم که به خدمتت برسم. اگر لحظهای بدون تو خوش بگذرانم، مثل کافری هستم.
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر تو شبی را بگذرانی بدون من، اما عجیب این است که روزی من زنده بمانم و تو نباشی.
هوش مصنوعی: لطفی به من کن که دلم در حال انتظار است. به من رحم کن، زیرا بیتو روح من در پریشانی است.
هوش مصنوعی: من ناتوانم و نمیدانم چه کار کنم، چون بدون تو نمیتوانم به ادامهی زندگی بپردازم. هر چقدر هم بگویم که نمیتوانم، باز هم نمیتوانم بدون تو زندگی کنم.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که جانم به خاطر تو باقی بماند، زیرا بیتو ترسی از مرگ ندارم.
هوش مصنوعی: از نسیم صبحگاهی بپرس که شب را چگونه گذراندم و غم و اندوهی را که در دل دارم، تا شاید نشانی از من و هویتم به تو بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند دل بر در امید نشانم بی تو
چند خون جگر از دیده چکانم بی تو
تو بدی جان جهانم به روان تو که نیست
رغبت جان و تمنای جهانم بی تو
به تن و جان و دل و دیده کشم بار بلات
[...]
ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو
این چه عمر است که من می گذرانم بی تو
هر دم از هجر تو حالی دگرم پیش آید
مه من با تو چه گویم که چه سانم بی تو
کرد با من همه کس روز وداع تو وداع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.