گنجور

 
نظامی

سوم موبد چنان زد داستانی

که با گرگی گله رانَد شُبانی

رباید گوسفند‌ی گرگِ خونخوار

در آویزد شبان با او به پیکار

کشد گرگ از یکی سو تا تواند

ز دیگر سو شبان تا وارهاند

چو گرگ افزون بوَد در چاره‌سازی

شبان را کرد باید خرقه‌بازی