گنجور

 
نشاط اصفهانی

مهی امشب مگر در خانهٔ ماست

که عالم روشن از کاشانهٔ ماست

به آبادی مبر ای خواجه رنجی

ببین گنجی که در ویرانهٔ ماست

ملامت‌ها که بر من کردی امروز

روا بر ناصِح فرزانهٔ ماست

بگو با عاقلان زنجیر زلفش

نصیب این دل دیوانهٔ ماست

به هرجا شمع او مجلس‌فروز است

سزای سوختن پروانهٔ ماست

نه هر آبی نشاط‌انگیز باشد

شرابی جو که در میخانهٔ ماست

 
 
 
sunny dark_mode