هوسی میبردم سوی کسی
تا چه بازم بسر آرد هوسی
خبری نیستم از راه هنوز
ناله ای میشنوم از جرسی
ذوق پرواز چه داند مرغی
کامد از ببضه برون در قفسی
عشق نگذاشت کر از من اثری
عیب عاشق نتوان گفت بسی
هیچ عاقل ننهد جرم بوی
بر سر آتش اگر سوخت خسی
عشق و فرمان خرد کی باشد
شاهبازی بمراد مگسی
زیر پا تا ننهی سر نبود
بسر زلف ویت دسترسی
با که گوید سخن دوست نشاط
که ندارد بجز از دوست کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از longing (اشتیاق) و حس نیاز به کسی صحبت میکند. او همچنان در جستجوی خبری از راهی که به معشوقش برسد، نالههایی را از دور میشنود. شاعر به صورت استعاری بیان میکند که مانند پرندهای در قفس است که نمیتواند پرواز کند. عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و بیان میکند که عیبجویی از عاشق امکانپذیر نیست. او همچنین به رابطه عشق و عقل اشاره میکند و میگوید که عشق گاهی بر عقل غالب میشود. در نهایت، شاعر میپرسد که آیا کسی بدون دوست میتواند خوشحال باشد؟ شعر احساسات عمیق و پیچیده عاشقانه و جستجوی عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر هوس و علاقهای که دارم به سوی کسی میروم تا ببینم این اشتیاق چه نتیجهای خواهد داشت.
هوش مصنوعی: من هنوز از مسیر خبری ندارم، اما صدای نالهای را از دور میشنوم.
هوش مصنوعی: پرندهای که از تخم در آمده و در قفس زندگی میکند، چه باکی از شوق پرواز دارد؟
هوش مصنوعی: عشق باعث شده که من دچار نقصها و کمبودهایم نشوم و نمیتوان ایرادی به عاشق گرفت؛ زیرا عشق از او چیزی نخواسته است.
هوش مصنوعی: هیچ فرد هوشمندی تحقیر را به دوش نمیزند، زیرا اگر در آتش بیفتند، تنها افراد بیفکر آسیب میبینند.
هوش مصنوعی: عشق و عقل نمیتوانند به تنهایی به مقامی والا و بزرگ برسند، مانند مگسی که تنها در پی لذتهای کوچک است.
هوش مصنوعی: اگر زیر پا نباشی، سر از زلف او نمیتوانی درآوری و به آن دسترسی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: سخن گفتن با کسی به جز دوست، هیچگونه شادی و نشاطی به همراه ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه ناخوانده روی نزد کسان
کس نبیند چو تو در هیچ کسی
چو برانندت باز آیی زود
چه کسی آدمیی یا مگسی
آنکه در حسن مه چهارده بود
دی شنیدم که بپیوست بسی
گر برآری به شفاعت نفسی
بگشاید گره از کار بسی
قصه عشق سرودیم بسی
سوی ما گوش نینداخت کسی
ناله بیهده تا چند توان
کو در این بادیه فریاد رسی
کو کسی تا که بپرسد ز غمی
[...]
دارم اندر دل خونین نفسی
همچو مرغی که اسیر قفسی
نفس اندر دل من محبوس است
بارالها برسان همنفسی
هرچه بیدادگران جور کنند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.