گنجور

 
نظیری نیشابوری

امروز آنچه تاج سر ماست دست ماست

سرمایه درستی ما در شکست ماست

نادان بر آبگینه ما سنگ می زند

گر هوشمندیی به کسی هست مست ماست

سر می کنیم درسرپیمان خویشتن

ایمان ما همان به ندای الست ماست

اندیشه از فراز ثریا گذشته است

کوتاهیی که هست ز تقریر پست ماست

بر چهره حقیقت اگر مانده پرده یی

جرم نگاه دیده صورت پرست ماست

شاهانه فرش بر سر کرسی نهاده اند

این طارم خراب چه جای نشست ماست

ننگ است اگر به خاتم جمشید بنگریم

پیچاک زلف یار «نظیری » به شست ماست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست

صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست

میدان مهر او نه به کام سمند ماست

درع وفای او نه به بالای پست ماست

دیریست تا به یادش می نوش می‌کنم

[...]

بابافغانی

تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست

ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست

گردون که صبح و شام می از جام زر دهد

محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست

هرچند ما گدا و بود مدعی غنی

[...]

صائب تبریزی

فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست

چون زلف و خط، درستی ما در شکست ماست

آشوب عالمیم ز هر مصرعی چو زلف

سر رشته تپیدن دلها به دست ماست

باطل حجاب دیده حق بین نمی شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه