درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی
گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی
زیب مشاطه صفایی ندهد آن بهتر
که قناعت به همان حسن خداداده کنی
چون صبا معتکف طرف چمن شو شاید
خرده ای حاصل ازان غنچه نگشاده کنی
چون ارادت به کف کس نسپردست عنان
کوش تا همرهمی مردم آزاده کنی
زادی از صومعه بردار که در دیر مغان
رهن یک کاسه می خرقه و سجاده کنی
نفع و ضر همه در پرده غیب است چرا
تکیه بر مایه از پیش فرستاده کنی
ای سواری که جنیبت به قفا می تازی
گنهی نیست اگر رحم بر افتاده کنی
همچو شمعم همه تن مایه دیدار شود
گر شبی نزد خودم تا سحر استاده کنی
سبزه بر جوی دمیدست «نظیری » وقتست
با حریفان سمن بو به قدح باده کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و معانی عمیق زندگی میپردازد. شاعر به مفهوم قناعت و ارادت به نعمتهای طبیعی و توجه به زیباییهای ساده تأکید میکند. او از فرد میخواهد تا از زندگی لذت ببرد و به جنبههای پنهان آن توجه کند. همچنین، او به ضرورت ارتباط با دیگران و همدلی با مردم آزاد اشاره میکند. در نهایت، شاعر درباره نوشیدن باده و لذت از زندگی با دوستان در طبیعت صحبت میکند و اینکه زندگی باید با شادابی و خوشی همراه باشد.
هوش مصنوعی: درک هر راز و معمایی از شخصی که امکانات لازم برای فهم آن را ندارد، دشوار است. زیرا اگر بخواهی مثل یک آیینه که تنها تصویر را نشان میدهد، او را سادهانگارانه ببینی، درک عمیق و واقعی ممکن نیست.
هوش مصنوعی: زیبایی و آرایش حاصل دست خود نمیتواند به اندازه زیبایی طبیعی و خدادادی دلنشین باشد، بنابراین بهتر است به همان زیبایی طبیعی خود قناعت کنی.
هوش مصنوعی: بهار و روزهای خوب را غنیمت شمار و در کنار گلها و چمنها باش، شاید بتوانی از زیباییها و خوشبختیهایی که هنوز کاملاً به نمایش درنیامدهاند، بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: وقتی که به کسی اعتماد نکردی و هدایت خود را به او نسپردی، تلاش کن تا همنشینی با افرادی آزاداندیش و با اراده داشته باشی.
هوش مصنوعی: از جایی که در آن عبادت و پاکی وجود دارد، یک جرعه بنوش که در میخانه، کسی را رهنمونی کن تا با یک کاسه، لباس و سجادهات را به او بدهی.
هوش مصنوعی: درآمد و زیان هر چیزی در عالم نامشخص و پنهان قرار دارد، پس چرا به آنچه که قبلاً ارسال کردهای تکیه میکنی؟
هوش مصنوعی: ای سوارکار، تو که با شتاب و قدرت در حال راندن هستی، اگر بر آنکه به زمین افتاده رحم کنی، کار نادرستی انجام ندادهای.
هوش مصنوعی: من همچون شمعی هستم که با دیدار تو روشن میشوم، اگر تو ساعتها نزد من بایستی، همه وجودم برای این دیدار آماده خواهد بود.
هوش مصنوعی: سبزهای روی جوی سبز شده است، ای نظیری، حالا وقت آن است که با دوستان خود دور هم جمع شوید و با جام شراب گلابی بزنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
[...]
دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی
کوری دیو هوا، پر ز پریزاده کنی
آنچه از مهلت ایام نصیب تو شده است
آنقدر نیست که برگ سفر آماده کنی
بنده آزادکنان بند خود افزون سازند
[...]
لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کنی
خاطر از خانقه و میکده آزاده کنی
هر سر خار بیابان شجر طور بود
دیده گر آینه حسن خداداده کنی
در خرابات به یک ساغر می نستانند
[...]
لوح دل را اگر از نقش خطا ساده کنی
خویش را آینۀ حسن خدا داده کنی
تا نگردد دلت از نائرۀ عشق کباب
طمع خام بود گر هوس باده کنی
خانه را پاک کن از غیر که یار است غیور
[...]
ای نشسته بغلط یاد ز استاده کنی
بایدت هم نظری جانب افتاده کنی
چند و ناکی گله از قسم فرستاده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.