گنجور

 
نظیری نیشابوری

چو لعبتان خیال اند آدمی و پری

به اختیار مشعبد کنند جلوه گری

درست اگر نگری سیمیا و نیرنگست

نشاط مجلس ناهید و فتنه قمری

ثبات عهد پدیدست چند خواهد داشت؟

گلی که در رحم غنچه کرد پرده دری

ز عمر خوش تر و شیرین تری ولی چه کنم

نبسته هیچ خردمند دل به رهگذری

درین سراچه مزاج زمانه گیرد عقل

خدا سرای مقیم است و کاروان سفری

دریغ از دی و نوروز دهر باید رفت

به گونه های خزانی و گریه جگری

به غیر هستی حق روی در فنا دارد

ز جزو و کل جهان هرچه را که برشمری

ظفر نبود به کوشیدن خرد ممکن

ضرورت از صف مستی شدیم و بی خبری

چو کودک ز دبستان نفور می ترسم

شب خمول ز بانگ مؤذن سحری

جهانیان به فروغم اگر نه محتاجند

چو آفتاب چه افتاده ام به دربدری؟

به اعتماد کواکب مکن «نظیری » کار

که ره نبرده به خود می کنند راهبری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه