در عهد تو یک سر به گریبان نرسیده
کش چاک دل از سینه به دامان نرسیده
محمود پریشان سر زلف ایازست
کاریست محبت که به سامان نرسیده
مجنون نشد آرام پذیر از رخ لیلی
دردیست جدایی که به درمان نرسیده
هر قطره ای از چشم ترم سیل جهانیست
جایی رسد این گریه که طوفان نرسیده
دیریست که از نگهت پیراهن یوسف
بویی به سوی کلبه احزان نرسیده
بس کز رسن زلف گره گیر تو بندیم
ما را نمی از چاه زنخدان نرسیده
ماییم و کتابی و چراغی که فروغش
از خانه تاریک به ایوان نرسیده
صد بار ز آغاز به انجام رساندیم
افسانه دردی که به پایان نرسیده
فریاد که طی گشت ره عمر «نظیری »
این جان الم دیده به جانان نرسیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حسرت و غم ناشی از جدایی و ناکامی در عشق اشاره دارد. او درباره نبودن معشوق و دردهای ناشی از آن صحبت میکند و بیان میکند که حتی با وجود تلاشهای بسیار، به نتیجهای نرسیده است. شاعر احساس میکند که اشکهایش مانند سیلی بزرگ هستند و غم او به حدی عمیق و پایانناپذیر است که انگار هیچ راه حلی برای درمان درد جدایی وجود ندارد. همچنین، شاعر به انتظار و آرزوی وصال اشاره میکند و میگوید که آثار عشق و محبتش هنوز به کمال نرسیده و همه چیز در ناامیدی و ظلمت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در زمانهای که تو در کنار ما بودی، حتی یک سر به گریبان نمیتوانستم بزنم؛ زیرا درد دل آنقدر بزرگ بود که نتوانستم آن را به تنهایی تحمل کنم.
هوش مصنوعی: محمود درگیر و نگران موهای آشفتهای است که به ایاز تعلق دارد، و این نشاندهنده این است که محبت به جایی نرسیده و هنوز حل نشده باقی مانده است.
هوش مصنوعی: مجنون نتوانست از دیدن لیلی آرامش بگیرد، زیرا جدایی آنها دردی است که هیچ گاه درمان نشده است.
هوش مصنوعی: هر اشک من، همانند سیلابی بزرگ و ویرانگر است. روزی خواهد رسید که این گریهام به جایی میرسد که طوفانها به آنجا نرسیدهاند.
هوش مصنوعی: مدت زمانی است که از نگاه تو، بویی شبیه پیراهن یوسف به سمت کلبهی غم و اندوهم نرسیده است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و گرههای موی تو، دلبسته و گرفتار شدهایم، اما هرگز نتوانستهایم از چاه جذابیت لبهایت، جرعهای بنوشیم.
هوش مصنوعی: ما تنها یک کتاب داریم و یک چراغ که نورش از تاریکی خانه به حیاط نرسیده است.
هوش مصنوعی: بارها تلاش کردیم داستان دردی را به پایان برسانیم که همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: فریاد که عمر من به سرعت سپری شد و باوجود تمام تلاشها و آرزوها، نتوانستم به معشوق مورد نظر برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مینالم ازین کار به سامان نرسیده
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
جانا، سخنست این همه سوراخ ببینید
بر سینهٔ این کشتهٔ پیکان نرسیده
افسوس! که موری نشکستیم درین خاک
[...]
هیچت خطر از دیده گریان نرسیده
چون شمع سرشکت بگریبان نرسیده
از بسکه جهانی سر پابوس تو دارند
نوبت بسر زلف پریشان نرسیده
تا آتش شوقی نبود خوش نتوان زیست
[...]
از ناله نسیمیش به بستان نرسیده
از گریه غباریش به دامان نرسیده
عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را
شهباز به آن کبک خرامان نرسیده
این جلوه فروشی، گل آن است که هرگز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.