هر روز جویم آب رخ روز رفته را
گویم به فخر ننگ ز مردم نهفته را
لب بستم از سخن که درین مجمع نفاق
به یافتم ز گفته حدیث نگفته را
هرگز شب امید به دوران من ندید
جام می دوساله و ماه دو هفته را
خفاش بخت من چو نبیند چه فایده
گر سرمه زآفتاب کشد چشم خفته را
در خون همیشه نشتر مژگان شکسته ام
ناسفته کرده ام همه درهای سفته را
فراش کوی دوست شو ای ناله یک سحر
در چشم بخت کن خس و خاشاک رفته را
زهرست آب دیده «نظیری » نه اشک تلخ
در دیده آب می کنم الماس تفته را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناکامیها و دردهای خود در زندگی صحبت میکند. او به یاد روزهایی میافتد که گذشتهاند و از افسوس و خجالت به خاطر ناپاکیهای انسانها میگوید. در مجلسی که مملو از نفاق است، سکوت میکند و به کنایه به بیاعتمادی به سخنان دیگران اشاره میکند. شاعر به سرنوشت خود و ناامیدیاش از آینده اشاره دارد و میگوید که بخت او مانند خفاش است و هیچ امیدی به بهبود وضعیت خودش ندارد. او در زندگیاش همواره با درد و اشک دست و پنجه نرم کرده و به عشق خود در کوی دوست میپردازد. در نهایت، شاعر به زیبایی اشکهایش که از دلش برآمدهاند، اشاره میکند و آنها را به الماس تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: هر روز به دنبال زیبایی و جلوهی چهرهای هستم که در روزهای گذشته بوده است و به دیگران میگویم که به خاطر پنهانکاریهایشان، شرمنده هستند.
هوش مصنوعی: من از گفتن دوری کردم، زیرا در این جمع پر از نفاق، سخنان ناگفتهای را کشف کردم.
هوش مصنوعی: هرگز در طول زندگیام به شب امید نرسیدم و نتوانستم از شراب دوساله و ماهی که فقط دو هفته عمر دارد، بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: اگر شانس من مانند خفاش باشد و هیچ چیزی نبیند، چه فایده دارد که چشم خوابیده را با سرمهای که از نور خورشید گرفتهام، بیدار کنم؟
هوش مصنوعی: چشمهای پر از اشک و غم من، همیشه مانند تیغی تیز درد را حس کردهاند و من همه راههای ناتوانی و ناامیدی را بستهام.
هوش مصنوعی: به خوابگاه محبوب برو و همچون نالهای در صبح، با بخت خود بازی کن و آنچه بیارزش است را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: موی دلم را با اشکهای خود میآلایم، زیرا اشکهای من همانند زهر تلخی است که بر دل مینشیند و میتواند الماس را نیز صیقل دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حیران کند جمال تو ماه دو هفته را
خجلت دهد رخ تو گل نو شکفته را
دارم چو ماه یکشبه آغوش از آن تهی
تا در بغل کشم چو تو ماهی دو هفته را
باید کنون گریست که دل پاک شد ز غیر
[...]
بیداد رفت لاله بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
جز در صفای اشک دلم وا نمی شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.