غم از دل بر کران نتوان نهادن
گرانی بر جهان نتوان نهادن
مرا سری به جانان از ازل هست
که با جان در میان نتوان نهادن
ارادت کرده محرومی مقدر
گنه بر آسمان نتوان نهادن
نواله کز کف معشوق باشد
به تلخی از دهان نتوان نهادن
سری کافراختم از آستانش
بجز بر آستان نتوان نهادن
ز بس داغ جنون آشفته مغزم
سرم بر پرنیان نتوان نهادن
سمند عشرتم توسن چنانست
که مویش بر عنان نتوان نهادن
ثبات از عالم و ارکان برونست
اساسی آنچنان نتوان نهادن
قضای چرخ مار بیضه خوار است
درین کاخ آشیان نتوان نهادن
عزیز خاندانم از مکان رفت
قدم بر لامکان نتوان نهادن
توانم جان به آسان داد لیکن
به جسم مرده جان نتوان نهادن
چنان هجرش دل و دستم شکسته
که کلکم در بنان نتوان نهادن
قلم درکش به دیوان «نظیری »
ز بس سهوش نشان نتوان نهادن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و عذابی است که شاعر به خاطر جدایی و غم از دست دادن معشوق احساس میکند. او نمیتواند غم و سنگینی بار زندگی را بر دوش خود تحمل کند و از درد عشقش به شدت رنج میبرد. وجود عشق و ارادت او به معشوق به حدی عمیق است که هیچ چیز جز عشق او نمیتواند جایگزین شود. همچنین شاعر اشاره میکند که با وجود دل شکستهاش، نمیتواند زندگی را بدون عشق ادامه دهد و تمامی تجارب و احساساتش تحت تأثیر این جدایی است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که زندگی بدون عشق معشوقش بیمعناست و این جدایی برای او غیرقابل تحمل است.
هوش مصنوعی: نمیتوان درد و غم را از دل دور کرد، همچنان که نمیتوان بار سنگین جهان را بدون زحمت بر دوش گذاشت.
هوش مصنوعی: من از آغاز وجودم رابطهای با محبوب دارم که هیچ کس نمیتواند آن را با جان خود مقایسه کند.
هوش مصنوعی: محبت و ارادت انسانها به یکدیگر، به گونهای است که برخی از افراد به دلایل مختلف مانند تقدیر یا شانس، به عنوان محروم شناخته میشوند. همچنین، خطاها و گناهان آنها را نمیتوان به آسمان و یا سرنوشت خود نسبت داد.
هوش مصنوعی: نانی که از دست معشوق به دست میآید، حتی اگر تلخ باشد، انسان نمیتواند آن را از دهانش بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: من سر خود را از آستان او آفریدم و جز در آستان او نمیتوانم آن را قرار دهم.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت و شدت احساسات و عشق، مغزم در هم ریخته است و نمیتوانم سرم را بر روی پارچه نرم و لطیف بگذارم.
هوش مصنوعی: سمند در اوج جوانی و زیبایی است، به گونهای که نمیتوان بر گردن آن افسار زد.
هوش مصنوعی: ثبات و پایداری چیزی فراتر از دنیا و عوامل بیرونی است و نمیتوان آن را به راحتی برپا کرد.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر در این دنیا به گونهای است که نمیتوان در این مکان آرامش و امنیت واقعی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: عزیز خانوادهام به دیاری دیگر رفت و اکنون نمیتوانی قدمی به جایی نامعلوم و بینهایت بگذاری.
هوش مصنوعی: میتوانم به راحتی جانم را فدای چیزی کنم، اما نمیتوانم جان زندگی را به جسمی که مرده است بدهم.
هوش مصنوعی: چنان غم فراق او دلم را شکسته که هیچ چیز دیگر نتوانم در دست بگیرم.
هوش مصنوعی: نمیتوان به خوبی اشتباهات او را در آثارش ثبت کرد، چون قلم از بس که به آنها اشاره کرده، دیگر جایی برای نوشتن باقی نمیگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.