زین غم نه گریه آید و نی ناله برکشم
سخت است حال مشکل اگر تا سحر کشم
غایب نگشته از نظر از پا درآمدم
من آن نیم که رنج فراق سفر کشم
آن بلبل ندیده بهارم که انتظار
در آشیان ز کوتهی بال و پر کشم
بدخوی خانه زادم و مغرور خدمتم
معذورم ار ز امر تو یک بار سرکشم
پیدا شود که هرچه مرا هست زان تست
فردا که رخت خویش ازین کوبه درکشم
ما و سفال آن سگ کو زانکه این شراب
مستی نمی دهد چو ز جام دگر کشم
چندان مرو ز هوش «نظیری » به روز وصل
کین جان بی بهاش به پیش نظر کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بخت بد که هیچ نبودم من از تو شاد
هر لحظه ای ز زخم تو درد دگر کشم
بس آب گرم و باد خنک هر شبی که من
از دیدگان ببارم و از سینه برکشم
یا پاره کن به قهر گریبان عمر من
[...]
تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم
او می خورد بمردم و من دردسر کشم
درد مرا بغیر چه نسبت که مدعی
خار از قدم بر آرد و من از جگر کشم
ظاهر شود خرابی عالم ز سیل اشک
[...]
چون در مصاف حادثه آه از جگر کشم
تیغم نمی برد بچه امید بر کشم
از گریه کور گشتم و بینائیم بجاست
هر لحظه رشته مژه را در گهر کشم
عمرم بباغبان نخل قدش گذشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.