گنجور

 
نظیری نیشابوری

این که دل نامند چون حرزم حمایل کرده‌اند

هیکلی از اضطراب جسم بسمل کرده‌اند

از کدامین دودمان تا این دلیل افروختند

چرخ را پروانه فانوس محمل کرده‌اند

این گل از هر شاخ خودرویی نمی‌آید به بار

تخم یک جا کشته صد جا آب در گل کرده‌اند

در خیال قید زلف و خال هرکس ماند ماند

فکر دیگر کن که حل عقده مشکل کرده‌اند

از قدم تا فرق ناز و نوش و بر ابرو گره

خوان دعوت چیده‌اند و منع سائل کرده‌اند

از پی دنیا مشو پویان درین موج سراب

هر نفس نقشی پدید آورده باطل کرده‌اند

خلق را در هر نفس موت و حیاتی مضمر است

در زلال زندگی زهر هلاهل کرده‌اند

روی از میدان سربازان بگردان کاهل ذوق

پای‌کوبان سر نثار راه قاتل کرده‌اند

ما به چین زلف کشتی بر کنار آورده‌ایم

عشق دریایی است کِش دیدار ساحل کرده‌اند

گرد خود گردم که بینم در هوای کیستم

ذره‌ام اما به خورشیدم مقابل کرده‌اند

عشق را هنگامه امروز از «نظیری» روشن است

هر طرف از گفتگویش گرم محفل کرده‌اند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

گوشه‌گیرانی که رو در خلوت دل کرده‌اند

رشته جان را خلاص از مهره گِل کرده‌اند

اهل دنیا در نظربازی به اسباب جهان

حلقه‌ای هر لحظه افزون بر سلاسل کرده‌اند

کارافزایان که دنبال تکلف رفته‌اند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
نشاط اصفهانی

باز صحن باغ را مرآت محفل کرده‌اند

عکس اندر کار شاخ از آن شمایل کرده‌اند

باغ را خرم ز تاثیر نسیم اعتدال

راست همچون ملک شاهنشاه عادل کرده‌اند

آب را باشد سر طغیان که فراشان باد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نشاط اصفهانی
رضاقلی خان هدایت

هر که بگذشت آفرین برناوک صیادخواند

کس نمی‌پرسد که ما را از چه بسمل کرده‌اند

عاقلی گویند شددیوانهٔ طفلان ولی

گرمن آن دیوانه‌ام دیوانه عاقل کرده‌اند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه