ذوقی ز می نزاد که صد شور و شر نشد
بی باکی از مذاق خم می بدر نشد
این رسم های تازه ز حرمان عهد ماست
عنقا به روزگار کسی نامه بر نشد
باز این چه آفتست درخت امید را
امسال هم شکوفه فشاند و ثمر نشد
بیهوده بر گذرگه آفت نشسته ام
شد کاروان و مرد رهی جلوه گر نشد
رسوا منم و گرنه تو صد بار در دلم
رفتی و آمدی که کسی را خبر نشد
دستار مار گنج گره در گلو شود
خم را که خشت میکده یی تاج سر نشد
شب زنده دار باش که تا پیر بت تراش
بیدار بود، بتکده زیر و زبر نشد
در صدر چون حضور نبود آستان گزید
هرگز گدای کوی مغان معتبر نشد
بس نغمه ها به گوش «نظیری » هوس کشید
در از درون ببست و به بیرون در نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و ناامیدی شاعر نسبت به عشق و زندگی میپردازد. شاعر از شور و شوقی که باید از می و عشق ایجاد شود، سخن میگوید اما اشاره میکند که این احساسات در زندگیاش به وجود نیامدهاند. او به رسمهای تازهای اشاره میکند که ناشی از دوران ناکامی و محرومیت اوست. درخت امید او شکوفه زده، اما ثمر نرسانده است. شاعر در مورد مسافرت و گذر کاروانها حسرت میخورد و میگوید که خبری از کسی نیست. او همچنین به زرق و برق دنیای مادی و بیتوجهی به عاطفه و عشق اشاره میکند و در نهایت، به بیاعتباری خود نسبت به عشق و دوستی میپردازد. به طور کلی، شعر حالتی از یأس و غم را بازنمایی میکند.
هوش مصنوعی: مستی از می که نوشیده میشود ایجاد میشود، اما هیچ شادی و هیجانی بدون شجاعت از طعم شراب به وجود نیامده است.
هوش مصنوعی: این عادتهای جدید از بیوفایی ما ناشی میشود و مانند پرندهی افسانهای عنقا، هیچکس در زمان ما نامهای برای دیگری نفرستاده است.
هوش مصنوعی: این چه مشکلی است که درخت امید بار دیگر شکوفه زده، اما باز هم به بار ننشسته است؟
هوش مصنوعی: بیهوده در مکانی منتظر ماندهام، هر چند کاروانی از دور در حال گذر است، ولی کسی از مسافران نمایان نمیشود.
هوش مصنوعی: من خودم را در رسوایی میبینم، در حالی که تو بارها در دل من رفت و آمد کردهای، اما هیچکس از این موضوع مطلع نشد.
هوش مصنوعی: دستار مار به معنای نوعی پوشش یا لباس خاص است که به فرد ویژگی میبخشد. در اینجا، وقتی میگوییم "در گلو شود خم را" به این معناست که بعضی چیزها در زندگی میتوانند ما را به سمت مشکلات و چالشها سوق دهند. در واقع، اشاره به این است که گاهی اوقات فشارها و سختیها به قدری زیاد میشوند که ما را گرفتار میکنند و نمیتوانیم از آنها فرار کنیم. همچنین، "خشت میکده یی تاج سر نشد" به این مفهوم اشاره دارد که در مسیری که انتخاب میکنیم، ممکن است به اهداف و آرزوهای بزرگ نرسیم و در عوض به مانعها و دشواریها برخورد کنیم. در کل، این جمله به نوعی از عدم توانایی در دستیابی به موفقیت و مشکلات زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در شب بیدار و هوشیار باش، زیرا تا زمانی که هنرمند مجسمهساز بیدار و فعال است، جایی برای کفر و کژی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی در جایگاه بالا و مهم کسی حضور نداشت، هرگز کسی که در کوی مغان از خوشی و شادابی نمیگذرد، به اندازهی قابل توجهی محترم و معتبر نشد.
هوش مصنوعی: نغمههای زیادی در دل «نظیری» به وجود آمد، اما او نتوانست آنها را به بیرون منتقل کند و درونش را پُر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک واقعه نماند که بر من به سر نشد
یک قاعده نماند که زیر و زبر نشد
گفتم درین جوانی چون نیست پایدار
دستی به کام دل بزنم هم به سر نشد
یا دولتست یا هنر از دو یکیست زانک
[...]
هر کس که پیش تیر ملامت سپر نشد
هرگز میان حلقهٔ عشاق سر نشد
ذوق جفا و لذت پیکان غم نیافت
هر دل که زخم تیر بلا را سپر نشد
هر کو غمی ندید و فراقی نیازمود
[...]
چشم از جهان که بست که آن دیده ور نشد
قطع نظر که کرد که صاحبنظر نشد
گرد از رخ گهر نتوان شست زاب او
رفع ملال خاطر ما از هنر نشد
درمان روزگار چه دردیست جانگداز
[...]
خط ترا که دید که زیر و زبر نشد
این رشته راکه یافت که بی پاوسرنشد
دل آب ساختم به امید گهر شدن
دل شد زدست وقطره آبم گهر نشد
چندان که سوختم نفس خویش را چو صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.