گنجور

 
نیر تبریزی

سرخوشانی که شراب لب مستانه زدند

سنک بر جام و خم و ساغر و پیمانه زدند

خسرو حسن تو تا نرگس مستانه گشود

کوس تعطیل ببام در میخانه زدند

پرده بردار ز رخ تا همه اقرار دهند

رقم قصۀ یوسف نه بافسانه زدند

دل سودائی من سلسلۀ عقل گسیخت

از سر موی توام بند حکیمانه زدند

خرمن مشک سیه بود که میرفت بباد

بامدادان که سر زلف ترا شانه زدند

آفت شیشۀ حسن تو پریچهره مباد

کودکان اینهمه گر سنگ بدیوانه زدند

زاهد و دانۀ تسبیح و من وخال نگار

چکنم دام مرا بر سر ایندانه زدند

آشنا آیدم ایمرغ حزین نالۀ تو

مطربان طرب آئین ره بیگانه زدند

بلبلان بیخبرند از اثر آتش عشق

بس همین قرعه بنام من پروانه زدند

سر ما و قدم دوست گرابنای ملوک

تکیه بر بالش تمکین ملوکانه زدند

دلم از خطّ تبر ز بزنهار آمد

نیرا خیمۀ مابین که بویرانه زدند

 
 
 
ناصر بخارایی

دوش مرغان چمن نعرهٔ مستانه زدند

آتشی در دل شوریدهٔ دیوانه زدند

زاهدان خیمهٔ عشرت سوی میخانه زدند

خیز کز باد صبا زلف سمن شانه زدند

حافظ

دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند

گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند

ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت

با منِ راه‌نشین بادهٔ مستانه زدند

آسمان بارِ امانت نتوانست کشید

[...]

قاسم انوار

عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدند

آتشی بود که اندر دل دیوانه زدند

در تمنای تو عشاق ز پای افتاده

مست گشتند و ز مستی کف مستانه زدند

عکس ساقی چو درین باده صافی افتاد

[...]

جامی

صبحدم دردکشان نقب به میخانه زدند

بوسه بر یاد لبت بر لب پیمانه زدند

زاهدان سبحه به کف عازم آن بزم شدند

رقم نقل چو بر سبحه صد دانه زدند

صوفیان را دهن از ورد سحر بربستند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

صبح رندان صبوحی در میخانه زدند

در خرابات مغان ساغر مستانه زدند

می رنگین به خم عشق که بد مالامال

دوره کرده قدح و جام به پیمانه زدند

رازهایی که شنیدن نتوانست ملک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه