سرخوشانی که شراب لب مستانه زدند
سنک بر جام و خم و ساغر و پیمانه زدند
خسرو حسن تو تا نرگس مستانه گشود
کوس تعطیل ببام در میخانه زدند
پرده بردار ز رخ تا همه اقرار دهند
رقم قصۀ یوسف نه بافسانه زدند
دل سودائی من سلسلۀ عقل گسیخت
از سر موی توام بند حکیمانه زدند
خرمن مشک سیه بود که میرفت بباد
بامدادان که سر زلف ترا شانه زدند
آفت شیشۀ حسن تو پریچهره مباد
کودکان اینهمه گر سنگ بدیوانه زدند
زاهد و دانۀ تسبیح و من وخال نگار
چکنم دام مرا بر سر ایندانه زدند
آشنا آیدم ایمرغ حزین نالۀ تو
مطربان طرب آئین ره بیگانه زدند
بلبلان بیخبرند از اثر آتش عشق
بس همین قرعه بنام من پروانه زدند
سر ما و قدم دوست گرابنای ملوک
تکیه بر بالش تمکین ملوکانه زدند
دلم از خطّ تبر ز بزنهار آمد
نیرا خیمۀ مابین که بویرانه زدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای سرخوشی و عشق میپردازد. شاعر از لذتهای شراب و زیبایی معشوق سخن میگوید و به کیفیت عشق و علاقهاش اشاره میکند. او به زیبایی چشمان معشوق و تأثیر آن بر دل و عقلش میپردازد و از همهی اینها بهعنوان دلیلی برای سرخوشی و نشانهای از عشق یاد میکند. همچنین، شاعر به شکل نمادین به تضاد زهد با عشق اشاره کرده و نشان میدهد که عشق بر هر چیزی غلبه دارد و در دنیای عشق، تنگناها و مشکلات وجود ندارد. در پایان نیز، شاعر به احساس ناامیدی و فراق اشاره میکند و میگوید که حتی در سختیها، عشق او همچنان زنده است.
هوش مصنوعی: افرادی که خوشحال و شاداب بودند، با نوشیدن شراب لبهای خود را شاد کردند و بر روی جامها، خمها و پیمانهها ضربه زدند.
هوش مصنوعی: خسرو حسن تو، زمانی که نرگس زیبایش را با نگاهی مست و شگفتانگیز باز کرد، صدای خوش غنای زندگی در بالای میخانه به گوش رسید.
هوش مصنوعی: چهرهات را نمایان کن تا همه متوجه شوند که داستان یوسف نه داستانی خیالی، بلکه حقیقتی واقعی است.
هوش مصنوعی: دل آشفته و دیوانهام، زنجیره عقل را از سر تو بریدند و به موی تو بهطور حکیمانهای بند زدند.
هوش مصنوعی: خرمن مشک تیرهای بود که در صبح زود با باد میرفت، زمانی که موهای تو را شانه زدند.
هوش مصنوعی: تنهایی و غمگینی که بر دل کودکان مینشیند، نباید بر زیبایی تو آسیب بزند و باعث زشتی شود. اگرچه آنها سنگ به دیوانگان میزنند، ولی نباید این موضوع زیبایی و لطافت چهرهات را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: زاهد و دانههای تسبیح و من و نقش زیبای تو، چه کنم؟ دامهایی که مرا درگیر کرده، بر سر این دانهها قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: ای دوست، صدای غمانگیز تو برایم آشناست، مانند نالهای که مطربان در جشن و نشاط سر میدهند، اما غم من به من یادآوری میکند که راهی بیگانه را در پیش گرفتهام.
هوش مصنوعی: پرندگان بیخبر از تأثیر شعلههای عشق هستند و فقط به این دلیل است که سرنوشتشان به نام من، پروانه، رقم خورده است.
هوش مصنوعی: سر ما و قدم دوست، در کنار هم قرار گرفته و همچون ملوک نشستهاند. آنان بر روی بالشی از احترام و تمکین، آرام گرفتهاند.
هوش مصنوعی: دل من از شدت ضربههایی که خورده، به تنگ آمده است؛ زیرا دشمنان، خیمهگاه ما را به ویرانی کشیدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش مرغان چمن نعرهٔ مستانه زدند
آتشی در دل شوریدهٔ دیوانه زدند
زاهدان خیمهٔ عشرت سوی میخانه زدند
خیز کز باد صبا زلف سمن شانه زدند
دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت
با منِ راهنشین بادهٔ مستانه زدند
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
[...]
عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدند
آتشی بود که اندر دل دیوانه زدند
در تمنای تو عشاق ز پای افتاده
مست گشتند و ز مستی کف مستانه زدند
عکس ساقی چو درین باده صافی افتاد
[...]
صبحدم دردکشان نقب به میخانه زدند
بوسه بر یاد لبت بر لب پیمانه زدند
زاهدان سبحه به کف عازم آن بزم شدند
رقم نقل چو بر سبحه صد دانه زدند
صوفیان را دهن از ورد سحر بربستند
[...]
صبح رندان صبوحی در میخانه زدند
در خرابات مغان ساغر مستانه زدند
می رنگین به خم عشق که بد مالامال
دوره کرده قدح و جام به پیمانه زدند
رازهایی که شنیدن نتوانست ملک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.