چند بیهوده دلا اینهمه افغان از من
رخ ز من اشک ز من دیدۀ گریان از من
آنشد ایخواجه که از جانرود پای شکیب
کانزمان دست زمن بود و گریبان از من
عاقلان با همه شوریده دلی حیرانم
کز چه طفلان سرشکند هراسان از من
خواستم پیش تو گویم غم دل ترسیدم
شود آنزلف گرهگیر پریشان از من
که شبیخون زده بر کشور دل باز که چشم
میبرد گوهر ناسفته بدامان از من
ضعفم از پای درآورد بنال ایدل زار
بلکه بیزار شود شحنۀ زندان از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان احساسات عمیق شاعر درباره درد و رنج عاشقانهاش میپردازد. شاعر از بیفایده بودن افغانها و نالههایش میگوید و ابراز میکند که دیگران نمیتوانند عمق غمش را درک کنند. او به یاد میآورد که روزگاری در کنار معشوقش بود و حالا در غم و جدایی به سر میبرد. شاعر همچنین از ناتوانیاش در بیان غمش به معشوقهاش سخن میگوید، زیرا نگران است که کلماتش باعث پریشانی او شوند. در نهایت، او از ضعف و بیچارگیاش میگوید و اشاره به این دارد که حتی ممکن است باعث رنجیدن معشوقش شود. این غزل به عمق احساسات و تنهایی عاشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چرا بیدلیل اینقدر از من ناله و فریاد میکنی؟ من که فقط با چهرهام، اشکهایم و چشمهای گریانم، به تو نشان میدهم در دل چه حالتی دارم.
هوش مصنوعی: ای آقا، آنچه که اتفاق افتاد این است که من با تمام وجود در تلاش بودم تا صبر و تمکین کنم، اما در آن زمان احساس میکردم که دست من به هیچ جا نمیرسد و شرایط زندگیام به شدت دشوار بود.
هوش مصنوعی: عاقلان با تمام شور و احساساتی که دارند، از من حیرتزدهاند که چرا این همه کودکانه و ترسیده رفتار میکنم.
هوش مصنوعی: میخواستم به تو بگویم که چقدر غمگینم، ولی ترسیدم نکند این احساسات پیچیده و نامرتب من را دچار مشکل کند.
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو به مانند حملهای غافلگیرکننده به قلب من است، که زیبایی وجودم را بدون هیچ مقدمهای به دام میکشد.
هوش مصنوعی: من به قدری ضعیف شدهام که نالهام را میشنود و ممکن است حتی نگهبان زندان از من دلزده و آزرده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه همین می رمد آن نوگل خندان از من
می کشد خار درین بادیه دامان از من
با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
قمری ریخته بالم به پناه که روم
[...]
یک نگاه از تو و در باختن جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من
جان بکف منتظر عید لقایت تا کی
روی بنمای جمال از تو و قربان از من
سینه بهر هدف تیر غمت چاک زدم
[...]
شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من
لب خندان ز تو و دیدهٔ گریان از من
سرکشی از تو و ناز از تو تغافل از تو
عجز و زاری و دل و دین و سر و جان از من
چه ضرر می رسد از گریهٔ من ناصح را
[...]
بخطا میرمد آن نرگس فتان از من
که بیک غمزه توان برد دل آسان از من
منت ابر بهار است ز باران سرشگ
بیرخت بر سر یکدشت مغیلان از من
تخم صبرم بدل ای پیر جهاندیده مکار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.