ای غلام بر سیمین تو زرین کمران
خاکسار کف پای تو سر تا جوران
بکدامین طرف آرم بتماشای تو روی
اینهمه جلوۀ روی تو کران تا بکران
دست امید مکن کونهم از حلقۀ زلف
که دراز است ره عشق و من از نو سفران
جای عذر است چگویم بتو ای ناصح پیر
که نداری جز از عشوۀ شیرین پسران
شیشۀ دردکشان میشکنی زاهد باش
تا بدیوان خرابات رسم جامه دران
می نگفتم مده ایدیده که خونگیر شوی
دامن دل بکف غمزّ بیداد گران
دل زآرایش سجاده کشان گشت ملول
ایخوشا خرقۀ آلودۀ شوریده سران
پایۀ همت منظور بلند است دریغ
کانصفا نیست در آئینۀ کوته نظران
واعظانرا سر خود خواهی اگر درد نداشت
بالله ار سینه زدی اینهمه سنک دگران
جلوۀ تا دهمت جان ز سبکروحی شوق
سر بزیر قدم و دیده برویت نگران
کفر رندان نظر باز حدیثی است قدیم
نیرّا تازه کن ایمان ز لب سیمیران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و حقیقت زندگی است. شاعر با زبان زیبا و استعارههای قوی، به توصیف زیبایی و جذبهٔ معشوق میپردازد و با تردید و نگرانی از مشکلات عشق و رابطهها سخن میگوید. او در عین حال به انتقاد از زاهدان و واعظانی میپردازد که از عمق درد عشق بیخبرند. در نهایت، شاعر به اهمیت تعهد و ایمان در عشق اشاره میکند و از معشوق میخواهد که با آمدنش روح او را تازه کند.
هوش مصنوعی: ای بنده، تو با زیباییات مانند نقرهای درخشان، وزنی از طلا را به دوش میکشی و در برابر تو، خاکساران با خضوع به پای تو سجده میکنند.
هوش مصنوعی: به کدام سمت بروم تا بتوانم زیبایی چهرهات را تماشا کنم؟ این زیبایی تو آنقدر وسیع است که حد و مرزی ندارد.
هوش مصنوعی: به امید کسی نباش که به خاطر پیچیدگیهای عشق، نمیتوانی به او دسترسی پیدا کنی، زیرا راه عشق دشوار و پیچیده است و من هم از ابتدا در این مسیر هستم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من هیچ توجیهی برای عذرخواهی از تو ندارم ای مشاور پیر، زیرا تو تنها از وسوسههای شیرین پسران آگاه هستی و هیچ چیز دیگری از آنها نمیدانی.
هوش مصنوعی: اگر در پی درد و رنج هستی، ای زاهد، حواست باشد که هنگام ورود به میخانه، باید رفتار مناسبی داشته باشی و به آداب آنجا احترام بگذاری.
هوش مصنوعی: نمیخواستم بگویم که مده، چون ممکن است دل من به خاطر غمهای سنگین و بیرحم خونین شود و دامنم کثیف گردد.
هوش مصنوعی: دل از زیبایی سجادهای که آماده شده، خسته شده است. چه خوب است لباس کهنه و آشفتهٔ عارفان!
هوش مصنوعی: عزم و ارادۀ بزرگ باید هدفی بلند باشد، اما متأسفانه در دیدگاه کسانی که محدود فکر میکنند، این موضوع مورد توجه قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: اگر واعظان را خودخواهی باشد و درد در دل نداشته باشند، به خداوند قسم اگر تو این همه سنگ بر سینه دیگران بزنی، هیچ تاثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ظاهر و زیبایی تو تا حدی دلانگیز و روحنواز است که جانم را به شوق میآورد. با سر کوچکی، قدم به سوی تو برمیدارم و چشمانم دائماً به تو نگاه میکند.
هوش مصنوعی: کفر گروهی زیرک و با تجربه، داستانی کهن است؛ این داستان را زنده کن و ایمان را از لبان سیمین بیان کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژ خوران
وین عجب نیست که تازند سوی ژاژ خران
پادشاهی که به رومش در صاحب خبران
پیش او صف سماطین زده زرین کمران
رای کردهست که شمشیر زند چون پدران
که شود سهل به شمشیر گران شغل گران
ویحک ای پردهٔ پردهدر در ما نگران
بیش از این پردهٔ ما پیش هر ابله مدران
یا مدر یا چو دریدی چو لئیمان بمدوز
یا مخوان یا چو بخواندی چو بخیلان بمران
جای نوری تو و ما از تو چو تاریک دلان
[...]
من توانم که نگویم بد کس در همه عمر
نتوانم که نگویند مرا بد دگران
گر جهان جمله به بد گفتن من برخیزند
من و این کنج و به عبرت به جهان در نگران
در بد و نیک جهان دل نتوان بست ازآنک
[...]
جام زرین فلک سیم پرا کند به صبح
جام زرکش به صبوحی زکف سیمبران
می خور از کاسه به حدی که اگر خاک شوی
مست گردند ز بوی گل تو کوزهگران
شعلهٔ آتش می را چو مغان سجده گزار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.