گنجور

 
نیر تبریزی

ای غلام بر سیمین تو زرین کمران

خاکسار کف پای تو سر تا جوران

بکدامین طرف آرم بتماشای تو روی

اینهمه جلوۀ روی تو کران تا بکران

دست امید مکن کونهم از حلقۀ زلف

که دراز است ره عشق و من از نو سفران

جای عذر است چگویم بتو ای ناصح پیر

که نداری جز از عشوۀ شیرین پسران

شیشۀ دردکشان میشکنی زاهد باش

تا بدیوان خرابات رسم جامه دران

می نگفتم مده ایدیده که خونگیر شوی

دامن دل بکف غمزّ بیداد گران

دل زآرایش سجاده کشان گشت ملول

ایخوشا خرقۀ آلودۀ شوریده سران

پایۀ همت منظور بلند است دریغ

کانصفا نیست در آئینۀ کوته نظران

واعظانرا سر خود خواهی اگر درد نداشت

بالله ار سینه زدی اینهمه سنک دگران

جلوۀ تا دهمت جان ز سبکروحی شوق

سر بزیر قدم و دیده برویت نگران

کفر رندان نظر باز حدیثی است قدیم

نیرّا تازه کن ایمان ز لب سیمیران

 
 
 
عسجدی

ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژ خوران

وین عجب نیست که تازند سوی ژاژ خران

منوچهری

پادشاهی که به رومش در صاحب خبران

پیش او صف سماطین زده زرین کمران

رای کرده‌ست که شمشیر زند چون پدران

که شود سهل به شمشیر گران شغل گران

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
سنایی

ویحک ای پردهٔ پرده‌در در ما نگران

بیش از این پردهٔ ما پیش هر ابله مدران

یا مدر یا چو دریدی چو لئیمان بمدوز

یا مخوان یا چو بخواندی چو بخیلان بمران

جای نوری تو و ما از تو چو تاریک دلان

[...]

انوری

من توانم که نگویم بد کس در همه عمر

نتوانم که نگویند مرا بد دگران

گر جهان جمله به بد گفتن من برخیزند

من و این کنج و به عبرت به جهان در نگران

در بد و نیک جهان دل نتوان بست ازآنک

[...]

سراج قمری

جام زرین فلک سیم پرا کند به صبح

جام زرکش به صبوحی زکف سیمبران

می خور از کاسه به حدی که اگر خاک شوی

مست گردند ز بوی گل تو کوزه‌گران

شعلهٔ آتش می را چو مغان سجده گزار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه