گنجور

 
نسیمی

ندانم تا دگربار این دل ریشم چه شیدا شد

مگر عکس رخ دلبر به جان باز آشکارا شد

دگر چون با دلم لعلش نهان در گفت‌وگو آمد

صدای ناله زار دل ریشم به هرجا شد

به صحرا چون که بیرون رفت باز آن دلبر از خلوت

دل پردرد بیمارم ز عشقش بی‌سر و پا شد

به هر نقشی که خود می‌خواست رخ بنمود در عالم

گهی رنگ دو عالم گشت و گه بی‌رنگ اشیا شد

دمی روح نهان آمد، دمی جسم عیان گردید

دمی تنهای جان گردید و دیگر عین جان‌ها شد

زمانی کثرت خود گشت و در وی وحدت خود دید

گهی پیدا و پنهان گشت و گه پنهان و پیدا شد

نسیمی روزگاری چونکه پنهان بود در زلفش

دگرباره چو رویش دید در عالم هویدا شد

 
 
 
مولانا

سوم ترجیع این باشد که بر بت اشک من شاشد

برآشوبد، زند پنجه، رخم از خشم بخراشد

امیرعلیشیر نوایی

ملمع خرقه‌ام از وصله‌ها بادپالا شد

بدان هیأت که گویی داغ‌های باده هرجا شد

وز آنها پاره ای دیگر بسان جامه کعبه

به بین کش دوخته بر روی محراب مصلا شد

چه عالی رتبه شد دیر مغان کز نام او مستی

[...]

صائب تبریزی

هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد

پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد

زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها

که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد

به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را

[...]

بیدل دهلوی

به امید فنا تاب وتب هستی‌گوارا شد

هوای سوختن بال و پر پروانهٔ ما شد

فکندیم از تمیز آخر خلل درکار یکتایی

بدل شد شخص با تمثال تا آیینه ییدا شد

زبان حال دارد سرمهٔ لاف‌کمال اینجا

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
خالد نقشبندی

هزبر بیشه مردی سلیم بن محمود آنکه

به نوک نیزه اش بس عقده واناشده، واشد

ز کینش رزمگه شد دشت چین از بس تن بی جان

تو می گوئی ز جبهه ش قابض الارواح هویدا شد

تمنا داشت پیش شیر شیران داور اعظم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه