گنجور

 
ناصرخسرو

کسی پر خانه دشتی دید هرگز

نه دیوار و نه در بل پست و موجز؟

دو لشکر صف‌زده در خانه‌هاشان

پس هر لشکری یکی مجاهز

وزیر و شاه و پیلان و سواران

ستاده بر طرف‌ها دو مبارز

پیاده با سواران جمله بی‌جان

وزیر و شاه بی‌فرمان و عاجز

به زخم و بند و کشتن گشته مشغول

نه آنجا گرد و خون و نه هزاهز

نه از خانه برون رفت آنکه بگریخت

نه خونی را دیت بایست هرگز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

زهی در نیکویی روی تو معجز

دل من گشت عشقت را مجاهز

نبیند چون من و تو هیچ دیده

بعشق و حسن در آفاق هرگز

ز رویت نیکوان شهر طیره

[...]

عطار

پسر گفتش چو آن خاتم عزیزست

بگو باری که سرّ آن چه چیزست

که گر دستم نداد آن خاتم امروز

شوم از علمِ آن باری دلفروز

مشاهدهٔ بیش از ۹۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
سعدی

خداوندان کام و نیکبختی

چرا سختی خورند از بیم سختی

برو شادی کن ای یار دل افروز

غم فردا نشاید خورد امروز

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه