هر دل که دید زلف تو آورد در کمند
دیدیم هندوان دلاور چنین کماند
در دست اگر چو سرو ندارم به غیر باد
دارم هوای قامتش از همت بلند
پیش تو دید باد که گل غنچه میکند
زد بر دهان غنچه که بر خویشتن مخند
عیسای روحبخش لبت را چه کم شود
گر پرسشی کند ز ضعیفان مستمند
خوبان که بر دهان قدح مینهند لب
ممزوج میکنند می لعل را به قند
ای عمر رفته محنت ایام تا به کی
ای بخت خفته دیدهٔ بیدار تا به چند
ناصر زبان ببند که فریاد بلبلان
باد هواست چون نبود گوش گل به پند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبهی معشوق میپردازد. شاعر میگوید که هر دلی که به زلف معشوق نگاه کند، در دام آن گرفتار میشود و این زیباییها در میان هندوها نادر است. او از کمبود زیبایی در دستان خود شکایت دارد و به قد معشوق ارادت میورزد. باد که به گل نزدیک میشود، از خنده غنچه جلوگیری میکند و در مورد لب معشوق میپرسد که چه کمبودی دارد. شاعر همچنین به خوبیهایی اشاره میکند که در مینوشند و قند را با شراب میآمیزند. در انتها، به محنت و سختی زندگی خود میپردازد و از بختی که خوابیده و فرصتی برای بهرهبرداری نمیدهد، شکایت میکند. ناصر (شاعر) نیز از دیگران میخواهد که خاموش باشند و به گلها گوش ندهند، زیرا باد فقط حرف است و گلها نمیتوانند به آن گوش دهند.
هوش مصنوعی: هر دلی که زلف تو را دید، در دام عشق تو گرفتار شد. ما چنین دلیرانی را در هندوستان کم میبینیم.
هوش مصنوعی: اگر در دستم مانند درخت سرو چیزی ندارم، اما به غیر از باد، آرزوی قامت او را دارم که ناشی از بلند همتی است که دارم.
هوش مصنوعی: باد در حضور تو مشاهده کرد که گل غنچه میزند و به غنچه گفت: بر خود مسرور نباش و لبخند نزن.
هوش مصنوعی: اگر عیسی روحبخش لبت هم از نیازمندان ضعيف پرسش کند، چه چیزی از تو کم میشود؟
هوش مصنوعی: زیبا رویان وقتی که جامی به دهان میگذارند، نوشیدنی شیرین و دلپذیر را با لبهای خود مخلوط میکنند.
هوش مصنوعی: ای عمر گذران و پر از درد، تا کی باید این عذاب را تحمل کرد؟ ای شانس که خوابیدهای، تا کی باید به انتظار بیداری تو نشست؟
هوش مصنوعی: ناصر، زبانت را ببند زیرا نالههای بلبلان بیفایده است؛ چرا که گل گوش شنوایی برای نصیحت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابلهان که بیسببی دشمن منند
بس بُلفضول و یافهدرای و زَنَخ زنند
اندر مصاف مردی، در شرط شرع و دین
چون خنثی و مخنث نه مرد و نه زنند
مانند نقش رسمی بیاصل و معنیاند
[...]
یا ایهااللوند مرا پای خواست بند
تدبیر من بساز بیک تیز باد گند
معشوق من توئی علف بوق من توئی
من بوق میزنم تو دهل دند دند دند
افسوکی بدار و دو سه تیزکی بلحن
[...]
دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند
افتاد پای بنده به دست شکسته بند
باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای
تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند
دست قضای بد ز سر نردبان شوم
[...]
معلوم من نشد که جهانش کجا فکند؟
شادانش کرد گردش ایام یا نژند؟
گیتیش در کدام زمین برگشاد کام؟
گردونش در کدام زمین بر نهاد بند؟
ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ
در مشرقین ز جاه تو کسب ضیا کند
درگاه توست قبلهٔ پاکان و جان من
الا طواف قبلهٔ پاکان کجا کنند
تن را سجود کعبه فریضه است و نقص نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.