غنچه خسبی ها در آغوش چمن دارد مرا
حفظ آب روی سر در پیرهن دارد مرا
چون سپند امروز بی آرامم از سودای هند
یاد خاکسترنشینی بی وطن دارد مرا
می خورم از بهر یک مصراع چندین پیچ و تاب
موی آتش دیده سودای سخن دارد مرا
غنچه تصویر را از ناله آوردم به حرف
بر لب انگشت تحیر آن دهن دارد مرا
تا شد او از بزم بیرون من شدم خلوت نشین
یاد عمر رفته دور از انجمن دارد مرا
پشت خود بر بیستون چون نقش شیرین مانده ام
همچو شیرین کاری خود کوهکن دارد مرا
سیدا بر کشته سیماب حسرت می خورم
بس که بی آرام آن سیمین بدن دارد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.