خال لبت نشانده در آتش خلیل را
زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را
ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم
باشد حلال خون گدایان بخیل را
سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا
فرعون سد ره نشود رود نیل را
از صورت بزرگ مروت طمع مدار
تنگ آفریده دست قضا چشم پیل را
تدبیر عقل راه نیابد به کوی عشق
سازند منع بی سند اینجا دلیل را
از وصل یار کام گرفتیم سیدا
بردیم زین محیط در بی عدیل را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی همچون عشق، دنیا و اخلاق اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و استعارات قوی، به توصیف محبت و زیباییهای عشق میپردازد. او به تضادهای انسانی مانند حرص و بخل اشاره میکند و از قدرت عشق در برطرف کردن مشکلات و موانع صحبت میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در این دنیا باید از عواطف واقعی و انسانی سرشار باشیم و عشق را در زندگی خود گرامی بداریم.
هوش مصنوعی: نقطه زیبای لب تو در آتش ابراهیم دیده میشود و موهای تو بال و پر جبرئیل را بسته است.
هوش مصنوعی: آقایان ثروتمند و طماع، برای خودشان هر کاری میکنند و هر چیزی را با کمال آسودگی میبلعند، در حالی که به نظرشان خون فقرا و بخیلان هیچ ارزشی ندارد و میتوانند به سادگی آن را ریخت و حق آنها را پایمال کنند.
هوش مصنوعی: گریهی شدید کوه، گناه فرعون را از جای خود به در میآورد و سد او نمیتواند جلوی حرکت رود نیل را بگیرد.
هوش مصنوعی: از ویژگیهای بزرگ مروت، توقع نداشته باش، زیرا این خصیصه به راحتی در دست سرنوشت ایجاد نمیشود و در چشمان کسانی که منحصر به فرد هستند، به زیبایی دیده میشود.
هوش مصنوعی: عقل و تدبیر نمیتوانند به دنیای عشق ورود کنند، زیرا در اینجا عشق به بیدلی و بدون دلیل نیاز دارد.
هوش مصنوعی: ما از دیدار یار لذت بردیم، ای آقا، و از این دنیای پر از ناعدالتی عبور کردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از کرم نریخته خون سبیل را
وز لطف عید کرده عزای خلیل را
در ملک مصر یوسف کنعان به یاد تو
دریای نیل ساخته چشم کحیل را
گویی به غیر واسطه در گوش خاکیی
[...]
در کوی عشق ره نبود جبرئیل را
پی کرده است تیزی این ره دلیل را
بخت سیه گلیم ندارد غم گزند
حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را
خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد
[...]
کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را
بستن به مشت خس نتوان رود نیل را
چشم امید داشتن از اهل روزگار
باشد طبیب درد نمودن علیل را
بال مگس ندارم و بر خویش بستهام
[...]
بنگر به رشحهٔ قلمم سلسبیل را
مدّ کرم مگو رگ ابر بخیل را
در سینه ای که عشق تو آتش فروز اوست
دارم شکفته، باغ و بهار خلیل را
تیغت زبان نمی کشد ارسرخ رو نیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.