گنجور

 
سیدای نسفی

ز بخت تیره بود تازه داغ لاله ما

فتیله آه بود در چراغ ناله ما

ز بحر کاسه گرداب پر نمی گردد

چگونه آب نگردد دل پیاله ما

جهانیان در گفت و شنود بربستند

نصیب رخنه دیوار شد رساله ما

دماغ سوختگان را که می کند روشن

تهی شدست ز روغن چراغ لاله ما

ز خانه پا نگذاریم سیدا بیرون

مباد کهنه براتی شود حواله ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر شاهی

لبالب است ز خون جگر پیاله ما

دم نخست چنین شد مگر حواله ما

بر آستان تو شب‌ها رود که مردم را

به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما

ز قد و روی تو شرمنده باغبان می‌گفت:

[...]

جامی

سرود مجلس درد است آه و ناله ما

حباب خون جگر لاله گون پیاله ما

به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان

به روغن است فتاده ز تو نواله ما

به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم

[...]

شاهدی

ز روی لطف بکن بوسه‌ای حوالۀ ما

همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما

[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما

همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما

چو دور جام وصالش به کام ما نبود

[...]

میلی

دلا رسیده به جایی کمند ناله ما

که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما

به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد

که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما

به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع

[...]

صائب تبریزی

ز عمر باج ستاند می دو ساله ما

به آفتاب شبیخون زند پیاله ما

ز بی قراری ما دردسر کشد بالین

شبی که دختر رز نیست در حباله ما

ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه