گنجور

 
سیدای نسفی

افلاک را گداخت دل صبر پیشه ام

می گیرد انتقام خود از سنگ شیشه ام

از مرگ همدمان دل سنگ آب می شود

خون می خورد به ماتم فرهاد تیشه ام

بر خاکسار محنت دنیا چه می کند

ایمن بود ز آفت ایام ریشه ام

عمریست سیدا ز هنر دست شسته ام

شد مدتی که گوشه نشینی است پیشه ام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام

ناخن دوانده در جگر سنگ تیشه ام

از بخت شور در نمک آبم چو مغز تلخ

می روترش کند چو درآید به شیشه ام

از ناخن آب دشنه الماس برده ام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه