گنجور

 
سیدای نسفی

سربلندان جهان را نام احسان است و بس

سرو را در بوستان قد نمایان است و بس

خانه این قوم را چون مسجد آدینه دان

زینت قالین شأن پیش ایوان است و بس

گر روی در خانه ایشان پشیمان می خوری

خوردنی در خانه ایشان پشیمان است و بس

پاره می سازند جیبت چون طمع سازی لباس

حاصل از پوشیدنی چاک گریبان است و بس

مجلس عالی ایشان را تماشا کردنیست

کاسه آبی و گاهی پرچه نان است و بس

نیست فرقی در میان مردگان این گروه

امتیازی گر بود این قوم را جان است و بس

می خورند آبی و می کاوند دندان گوئیا

خوردن ایشان همیشه آب دندان است و بس

سیدا در خانه اهل کرم ارباب جود

گر بود گفت و شنودی منع دربان است و بس

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس

یار دلسوزی که می‌بینم نمکدان است و بس

پشت و روی این ورق را بارها گردیده‌ام

عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس

نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی

[...]

واعظ قزوینی

گریه از کردار ما، مقبول جانان است وبس

شبنم از گلشن، پسند مهر تابان است و بس

نشاط اصفهانی

چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس

باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس

سوی عکس ار دسترس نبود عجب نبود که نیست

دسترس تن را به جان وین صورت جان است و بس

ظل یزدان را چو یزدان گیر و این فرخنده کاخ

[...]

حاجب شیرازی

قبله آزادگان ابروی جانان است و بس

فتنه آخر زمان آن چشم فتان است و بس

دختر رزصد مسیح از یک شکم بی شوی زاد

تا نگویند این هنر با دخت عمران است و بس

نیست در جن و ملک سودای عشق و ذوق طبع

[...]

طغرل احراری

از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس

بر جراحت‌های قلبم یک نمکدان است و بس

گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن

از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس

تحفه دیگر ندارم درخور عرض ادب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از طغرل احراری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه