دل چون مطیع گشت چراغ نظر شود
فرزند نیک جای نشین پدر شود
تحلی که برنداد شود باغبان کباب
خون می خورد پدر چو پسر بی هنر شود
سازد دعای موی سفیدان خدا قبول
درهای فیض باز به وقت سحر شود
سوی محیط دوش دویدم ز تشنگی
آبی نیافتم که لب کاسه تر شود
بیرون نمی کند ز قفس طوطی مرا
گر خون روزگار پر از نیشکر شود
اشکم ز دیده پای به رویم نهاده است
این طفل رفته رفته خدا بی خبر شود
عکس رخ تو زنده کند جان مرده را
ترسم که روح آئینه ها را خبر شود
خط هم دمید و فتنه آن چشم کم نشد
ظالم چو پیر گشت ستمگاره تر شود
بر باغبان امید ثمر نیست از نهال
نخلی که سالخورده بود بارور شود
ای سیدا چه سود از این کیمیاگری
طالع اگر مدد بکند خاک زر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر تأملاتی در مورد زندگی، طبیعت انسانی و تغییرات زمانه دارد. شاعر به روابط پدر و فرزند اشاره میکند و تأکید میکند که فرزند نیک باید جای پدر را بگیرد. حسرتهایی از وضعیت زندگی و عدم توانایی در تغییر سرنوشت نیز در آن وجود دارد. شاعر از تشنگی و بیآبی صحبت میکند و به ناکامی در یافتن خوشیها اشاره دارد. او همچنین به درد و رنج ناشی از بیخبری و دوری از معشوق میپردازد و به تأثیر زمان بر انسانها و طبیعت اشاره دارد. در انتها، شاعر به ماجرای کیمیاگری و تأثیر سرنوشت بر زندگی میپردازد. به طور کلی، شعر تصویری از غم، انتظار و جستجوی حقیقت در زندگی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان سر به فرمان میآورد، آن وقت چون چراغی میدرخشد و میتواند فرزندی نیکو و شایسته برای پدرش به وجود بیاورد.
هوش مصنوعی: وقتی که باغبان به درستی کار نکند و تلاش نکند، خانوادهاش هم دچار مشکل میشوند و به جای پیشرفت، رنج و درد را تجربه خواهند کرد. اگر نسل بعدی نتواند درستی و هنر را از نسل قبل بیاموزد، آنها نیز در سختی زندگی خواهند کرد.
هوش مصنوعی: دعای افراد سالخورده و با تجربه، مورد قبول خداوند قرار میگیرد و درهای رحمت و برکت در زمان سحر بسته نمیشود.
هوش مصنوعی: دیشب به سمت دریا دویدم اما به قدری تشنه بودم که هیچ آبی پیدا نکردم تا لب کاسهام تر شود.
هوش مصنوعی: اگرچه زندگی پر از خوشیها و لذتها باشد، اما من همچنان در قفس و محدودیتهایم باقی میمانم و آزادیای نمییابم.
هوش مصنوعی: اشکهایم روی پاهایام افتادهاند و این کودک، به آرامی و به تدریج، ناآگاه از خداوند میشود.
هوش مصنوعی: چهره تو قادر است جان مرده را زنده کند، اما میترسم که روح آئینهها از این موضوع باخبر شود.
هوش مصنوعی: چشمان معصوم همچنان آتش فتنه را روشن نگهداشتند و هر چه زمان میگذرد، ظلم و ستم دشمنان بیشتر و بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: باغبان نمیتواند انتظار داشته باشد که از درخت خرمایی که سن و سال زیادی دارد، محصولی بگیرد.
هوش مصنوعی: ای آقا، چه فایدهای دارد اگر بخت و اقبال به ما کمک کند و خاک به طلا تبدیل شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود
وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
از چشم خون فشانم نشگفت اگر مرا
از خون سر مژه چو سر نیشتر شود
راز من و تو اشگ دو چشم آشکار کرد
[...]
ایخسروی که هر که کند بندگی تو
هم تاج بخش گردد و هم تاجور شود
هر دم ببندگی تو این خیمه کبود
چون خر گه ایستاده و بسته کمر شود
جان خرد ز خلق تو مشگ تبت برد
[...]
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
ما را نه ممکن است که از تو به سر شود
گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود
آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو
صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود
گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست
[...]
ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود
آن بیوفای عهد شکن را سفر شود
کردند آگهم که فلان رفت و دور رفت
نزدیک بود کز تن من، جان به در شود
او می رود چو جان و مرا هست بیم آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.