چشم او خون دل عاشق دمادم می خورد
پاسبان کعبه آب از چاه زمزم می خورد
زلف آن بالا بلند از جوش دلها شد دو تا
شاخ چون بسیار بار آور شود خم می خورد
از رفیقان جهان یاری طمع کردن خطاست
در چنین وقتی که آدم خون آدم می خورد
غنچه را سودای زر سر در گریبان کرده است
هر که دارد فکر دنیا روز و شب غم می خورد
غیر را همصحبت معشوق دیدن مشکل است
باغبان گر دست یابد خون شبنم می خورد
تا قیامت نیست عیسی را جدایی ز آفتاب
صحبت دیرآشنایان دیر بر هم می خورد
ای طبیب از داغ ما دست نوازش دور کن
زخم ما ناصور طبعان خون مرهم می خورد
سیدا از بهر دنیا سعی ها دارند خلق
مرد زیرک باده پر زور را کم می خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج عاشقانه و ناامیدی در دنیای انسانها پرداخته است. او به مضرات عشق و سختیهای زندگی اشاره میکند و بیان میکند که در زمانهای که انسانها به یکدیگر آسیب میزنند، انتظار یاری از دیگران غلط است. فراق و غم عشق، آزاردهنده است و همچنین اشاره به دنیای مادی و جنگ برای زر و ثروت دارد. شاعر به طبیب میگوید که از داغ او دست بردارد، زیرا زخم عمیق است و درمانش دشوار. در نهایت، او بیاعتنایی به دنیا و احتیاط در نوشیدن باده را توصیه میکند.
هوش مصنوعی: چشم آن محبوب، به طور مداوم دل عاشق را میآزارد، در حالی که نگهبان کعبه از آب چاه زمزم مینوشد.
هوش مصنوعی: زلف بلند و زیبای او از شدت احساسات و عشق، مثل دو شاخهای که زیاد باریده، به سمت پایین خم شده است.
هوش مصنوعی: در دنیایی که انسانها به جان یکدیگر میافتند و دست به خونریزی میزنند، امید به کمک و دوستی از دیگران کار درستی نیست.
هوش مصنوعی: غنچه که به دنبال زیبایی و ثروت است، درگیر مشکلات و دغدغههای خود شده و هر کسی که به فکر دنیای مادی باشد، روز و شب نگران و ناراحت است.
هوش مصنوعی: دیدن غیر را در کنار معشوق سخت است. اگر باغبان به معشوق دست یابد، از عشق و زیبایی او به شدت متاثر میشود.
هوش مصنوعی: تا قیامت، عیسی هرگز از آفتاب فاصله نخواهد گرفت و صحبتهای دیرین با دوستان قدیمی نیز همیشه ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای پزشک، دست محبتت را از روی درد ما بردار. زخم ما به قدری عمیق شده که حتی خون هم نمیتواند درمانش کند.
هوش مصنوعی: سیدان به خاطر دنیا تلاش میکنند، در حالی که انسانهای زیرک از نوشیدنی قوی به میزان کم استفاده میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه بر ارباب دانش خرمن عالم جوی است
لیک از جور فلک صاحب هنر غم میخورد
مزرع دنیا بآدم سیرتان یکجو نداد
هر که حیوان مشرب آمد ملک عالم میخورد
شمع ما را عاقبت اشک دمادم می خورد
حاصل این بوستان را چشم شبنم می خورد
می خورم خون از سفال و لب به دندان می گزم
وای بر آن کس که می از ساغر جم می خورد
باده لعلی نهان در سنگ اگر گردد رواست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.