شیرینی لب تو به شکر نداده اند
این چاشنی به چشمه کوثر نداده اند
دارند بر خرام قدت چشم قمریان
این جلوه را به سرو و صنوبر نداده اند
بر وعده وصال خود ای گل وفا نمای
ما را حیات تا دم محشر نداده اند
ابروی تو به بی سر و پایان نصیب نیست
این متکا به هیچ قلندر نداده اند
غافل دمی ز شبنم و گل نیست آفتاب
یک ذره مهر با تو ستمگر نداده اند
رفتی و باز چشم به راهت نهاده ام
دولت به کس اگر چه مکرر نداده اند
این شمع ها که از رخ هم درگرفته اند
پروانه مراد مرا پر نداده اند
در بزم گلرخان چمن چون کنیم جای
ما را چو غنچه کیسه پر زر نداده اند
تنها کنند عشرت ایام اهل جاه
از خم گرفته اند و به ساغر نداده اند
دارند در گره زر خود غنچه های گل
حاصل که دست وا به توانگر نداده اند
آنها که کرده اند به دل قطع راه را
پیغام خویش را به کبوتر نداده اند
شاهان به گرد ملک قناعت نگشته اند
آب حیات را به سکندر نداده اند
سوزد و گداز و ناله در آغاز عاشقیست
جای سپند را به سمندر نداده اند
ته چوبکاریان به مقامی نمی رسند
معراج دل به واعظ منبر نداده اند
جز فکر شعر بیشه ما نیست سیدا
ما را به دهر منصب دیگر نداده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به طور کلی درباره زیبایی و خواستههای عاشقانه شاعر است. شاعر به مانند انگونه قضاوت میکند که زیباییهای عالم و لذتهای عشق، هیچکدام به او عطا نشدهاند. او به توصیف زیبایی معشوق میپردازد و میگوید که لبان او به شیرینی شکر نمیرسند و این زیباییها به دیگران داده شده است. شاعر از وفای معشوق درخواست میکند و میگوید که اگرچه امید به وصال دارد، اما هیچ چیزی به او وعده داده نشده است. همچنین او به غم فراق و اشتیاق خود اشاره میکند و بیان میکند که در دنیای عاشقی، همانطور که دیگران از زیباییها بهرهمند شدهاند، او در حسرت آنها به سر میبرد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در دنیای شعر و عشق، تنها به داستانها و خیالهای خود بسنده کرده و از دنیا چیز دیگری برایش مهیا نشده است.
هوش مصنوعی: شیرینی لبهای تو به هیچ شکر دیگری نمیرسد و این لذت، به چیزی مثل چشمه کوثر هم比انگرفته نمیشود.
هوش مصنوعی: چشمهای قمریها به زیبایی قد و قامت تو خیره شدهاند؛ این زیبایی را هیچ درختی مانند سرو و صنوبر نداشته است.
هوش مصنوعی: ای گل، به وعدهی وصل خود وفا کن تا ما زنده بمانیم زیرا تا روز قیامت به ما زندگی عطا نکردهاند.
هوش مصنوعی: ابروی تو آنقدر زیبا و خاص است که هیچکس نمیتواند مثل آن را داشته باشد، این زیبایی و جذابیت به راحتی به هیچ کسی داده نشده است.
هوش مصنوعی: لحظهای از زیباییهای زندگی غافل نباش، زیرا آفتاب حتی یک ذره محبت و مهربانی نیز با تو که ستمگر هستی، نداشته است.
هوش مصنوعی: رفتی و من همچنان در انتظار بازگشتت نشستهام. اگرچه برکت و خوشحالی نصیب دیگران شده، اما هنوز به یاد تو هستم.
هوش مصنوعی: این شمعها که بر اثر نزدیک شدن به یکدیگر، خاموش شدهاند، نتوانستهاند به آرزوی من، یعنی پرواز پروانه، جامه عمل بپوشانند.
هوش مصنوعی: در میهمانی زیبای گلرخان چه کنیم که جای ما خالی است، زیرا همچون غنچه، در اینجا سرمایهای نداریم.
هوش مصنوعی: آدمهای اهل دنیا و لذت، از خوشیهای زندگی دور شدهاند و به جای اینکه نوشیدن را با ساغر تجربه کنند، فقط به خم شراب نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: در گره زرین خود، گلهای زیبایی را که به دست توانگران نرسیدهاند، دارند.
هوش مصنوعی: افرادی که تصمیم گرفتهاند ارتباط خود را قطع کنند، دیگر پیام خود را به کبوتر نمیسپارند.
هوش مصنوعی: پادشاهان هرگز به دور کشور خود راضی نبودهاند و آب حیات را به سکندر ندهند.
هوش مصنوعی: در ابتدای عشق، فرد دچار درد و غم فراوانی میشود و این احساسات شدید درونی، به نوعی نشانهی جدی بودن عشق است. عشق به قدری عمیق و سوزناک است که به راحتی نمیتوان آن را با چیز دیگری عوض کرد.
هوش مصنوعی: افراد نادرست و بیاستعداد به جایی در زندگی نمیرسند، زیرا راههای معنوی و روحانی را نمیشناسند و نمیتوانند به درستی از آنها بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: فقط فکر و خیال شعر و شاعری ما را مشغول کرده است و بهترین مقام و جایگاه دیگری در زندگی به ما داده نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند
شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند
رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است
این اعتبار مفت به عنبر نداده اند
بخشیده اند چون دل خرسند نعمتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.