به سوی کلبه ام ای آفت زمانه بیا
به جانب صدف ای گوهر یگانه بیا
به انتظاریی پابوسیت چو نقش قدم
نهاده ام سر خود را به آستانه بیا
چو لاله در جگرم داغ ها شده پیدا
فتاده بی رخ تو آتشم به خانه بیا
برای مقدمت آماده کرده ام بزمی
سخن دراز مگردان و بی بهانه بیا
گشاده ام به هوای تو چون کمان آغوش
برا ز خانه چو تیر و پی نشانه بیا
به بردن دل ما زلف و خال حاجت نیست
که گفته بود که اینجا به دام و دانه بیا
مرا چو شانه دورویی و صد زبانی نیست
چو زلف در بغلم بی اصول شانه بیا
چو سیدا ز چمن بس که دورم ای بلبل
به ناله ام مددی کن ز آشیانه بیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.