آمد خزان و سیر چمن آرزو نماند
در باغ روزگار گل رنگ و بو نماند
در هیچ ابر آب مروت نیافتم
از سبزه غیر نام به لبهای جو نماند
از بس که در جهان سر بی مغز شد بلند
در بوستان دهر به غیر از کدو نماند
چون گل لباس در بر ما پاره پاره شد
چندان رفو زدیم که جای رفو نماند
شبنم ز دست برگ خزان گشت پایمال
بر روی ساکنان چمن آبرو نماند
فیضی به کس ز سفره منعم نمی رسد
خم شد تهی و نشاء به جام سبو نماند
ای سیدا بشوی ز ارباب جود دست
آبی درین محیط برای وضو نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیت نابسامان و زوال زیباییها در زندگی و طبیعت اشاره میکند. او با بیان اینکه فصل خزان آمده و دیگر اثری از گلها و زیباییهای چمن نیست، ناامیدی و فقدان را به تصویر میکشد. در این دنیای پر از مشکلات، حتی سیراب شدن و مروت هم به سختی ممکن است و به جز موارد اندکی از زیبایی، چیزی باقی نمانده است. شاعر از درد و رنجی که از این زوال میکشد، میگوید و در نهایت از ارباب جود درخواست میکند تا کمکی کند، چرا که در این فضای ناامید، هیچ آبی برای وضو گرفتن باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: با آمدن فصل خزان، دیگر امیدی به زیباییهای چمن نیست و در باغ زندگی، گلها به رنگ و عطر خود دیگر وجود ندارند.
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی نتوانستم در ابرها نشانی از انسانیت و بزرگواری پیدا کنم و از سبزه تنها نامی باقی مانده و آبی در لبهای جوی نمانده است.
هوش مصنوعی: به دلیل بیمغزی و نادانی انسانها در جهان، در این دنیا چیزی جز کدو در بوستان باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و غم جدایی، دل ما مانند گل در هم پاره پاره شده است و با تلاش و زحمت بسیار، به حدی آن را وصله کردیم که دیگر هیچ نشانهای از زخم و آسیب باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: شبنم که بر روی برگهای درختان افتاده بود، به خاطر پایمال شدن، دیگر زیبایی و اعتبار خود را از دست داد و بر ساکنان چمن تأثیری مثبت نگذارد.
هوش مصنوعی: هیچکس از بخشش و نعمتهای من چیزی به دست نمیآورد، چرا که خودم خالی شدهام و دیگر چیزی برای بخشیدن ندارم.
هوش مصنوعی: ای آقا، دستت را از کسانی که سخاوت دارند بشوی؛ زیرا در این فضا دیگر آبی برای وضو نیافتهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند
چندان گریستم که مرا آب رو نماند
ساقی بحال تشنه لبان غبار غم
گاهی نظر فکند که می در سبو نماند
گل بی رخت بباغ ز باران اشک من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.