نسازم ز بانگ سگانت شکایت
که دارم ز سرو روانت روایت
بگیرم سر راه و بوسم رکابت
اگر می شود از عنانت عنایت
خزان ره نیابد به باغ تو هرگز
در او هست سرو روانت حمایت
کدام التفات تو را شکر گویم
ندارد عطای نهانت نهایت
ره رستگاری نما سیدا را
نباشد به باغ جنانت جنایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بسیاری درد دارم شکایت
مرا هست دردی برون از شکایت
ندانسته او را کسی حد و غایت
مگر خامه کاتب این ولایت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.