گنجور

 
سیدای نسفی

آن شوخ اگر نمایدش از دور پشت دست

در پیش او نهد به زمین حور پشت دست

خوردم هزار نیش و نشد نوش حاصلم

تا کی نهم به خانه زنبور پشت دست

بر سایلان کریم حقارت نمی کند

دهقان نمی زند به صف مور پشت دست

سیلی خورد طبیب ز بر و از نبض من

داغم زند به مرهم کافور پشت دست

حق گوی را کسی نتواند خموش کرد

کاری نکرد بر لب منصور پشت دست

داری مسیح تا ید بیضا در آستین

پنهان مساز از من رنجور پشت دست

ای سیدا ز جود صدایی نشد بلند

چندان زدم به چینی فغفور پشت دست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

هر کس فشاند بر من پر شور پشت دست

از جهل زد به خانه زنبور پشت دست

یابد چگونه راه در آن زلف دست ما؟

جایی که شانه می گزد از دور پشت دست

چون روی دست گل شود از زخم خونچکان

[...]

واعظ قزوینی

زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست

زد از تپش به مرهم کافور پشت دست

از نازکی نگار شود روی دست او

گر تند بیندش کسی از دور پشت دست

پرخار حسرتیم، بما دست رد منه

[...]

حزین لاهیجی

زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست

تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست

در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار

این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست

دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه