گنجور

 
سیدای نسفی

ز غنچه دل ما بی خبر بود گل ما

درون بیضه خزان شد بهار بلبل ما

صدا بلند نکردیم از تهیدستی

ز سنگ سرمه بود ساغر توکل ما

به گلشنی که درو بلبل خوش الحان نیست

شکفتگی نکند غنچه تغافل ما

به زور آه تو را ما نگاه داشته ایم

به سرو قد تو پیچیده است سنبل ما

قد خمیده ما را اجل کمین کرده

نشسته سیل حوادث به سایه پل ما

ز شانه کرده جدا دست ما و می گوید

سزای آن که رساند زیان به کاکل ما

ز غنچه های چمن می کشیم رو زردی

بود چو برگ خزان دیده دست بی پل ما

نشسته ایم در آتش چو سیدا همه عمر

سپند سوخته از غیرت تحمل ما

 
 
 
جهان ملک خاتون

کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما

هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما

به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند

به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما

به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
شمس مغربی

ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏

‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏

‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏

‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا

هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شمس مغربی
جامی

بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما

چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما

چه سود روی عبادت به کعبه آوردن

چونیست قبله روی تو در مقابل ما

اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد

[...]

بابافغانی

درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما

کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما

ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز

فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما

دگر برای چه نخل امید بنشانیم

[...]

فصیحی هروی

شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما

کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما

شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید

که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما

اسیر بادیه حیرتیم و می‌آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه