رباعی شمارهٔ ۶۲۲
جان روی به عالم همایون آورد
وز چون و چگونه دل به بیچون آورد
آن راز که تاکنون همی بود نهان
از زیر هزار پرده بیرون آورد
جان روی به عالم همایون آورد
وز چون و چگونه دل به بیچون آورد
آن راز که تاکنون همی بود نهان
از زیر هزار پرده بیرون آورد
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
همایون نوشته:
جان و دل انسان توانائی ارتباط با راز هستی را دارد
این باور همیشه با انسان همراه بوده است ولی همیشه
نیز میدانسته است که راز هستی گشودنی نیست
دانشمندان همواره با نهایت تلاش به جنگ راز آمیزی هستی رفته اند
و بسیار رازها را گشودند ولی باز با رازی بزرگ تر روبرو شدند
جلال دین راهی نو و جهانی دیگر را کشف نمود و دریافت که
رویارویی با راز هستی با دریافت و شعور دیگری ممکن است
و آن ورود به دنیای فرخنده لطافت و یگانگی و هماهنگی است
راه آسمان درون است پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
همایون نوشته:
سفر کردن از یک عالم به عالم دیگر راه گشودن رازها و طریق راز ورزی است
اینکار در علم بشر نیز دائما صورت میگیرد
ما از درون راه شیری سفری به بیرون کردیم و پی بردیم که جهان محدود به آسمان
و ستارگان آن نیست بلکه کهکشانهای بسیار دیگری نیز با ما هم سفرند
ما از بیرون ماده سفری به درون ماده کردیم و دیدیم که دنیای دیگری هم هست که
آنرا دنیای کوانتم یا دنیای مستقل مینامیم
این دو دنیای جدید هرگز دست یافتنی نیستند نه دنیای کهکشانها و نه دنیای کوانتم
یکی را دست به آن نمیرسد و یکی به محض دست زدن میمیرد و از کوانتم خارج و ذرّه میشود
جلال دین راهی دیگر جسته است راه دل و به کمک آن به عالمی دیگر راه یافته است که همه عالمهای دیگر
آنجا حضور دارند و یگانه اند و راز آنجا چون ماه زیبایی خود را میافشاند