نسیت الیوم من عشقی صلاتی
فلا ادری عشائی من غداتی
فوجهک سیدی! شمسی و بدری
و نثری منک یاقوت الزکاة
نداک سکرة الارواح طرا
و فی لقیاک طاعء کل ناتی
لقد نهج الهوی منهاج کبد
فضاعت فی مناهجه ثباتی
و ادنی ما لقینا فی هواه
حیوة فی حیوة فی حیات
تشبثنا باذیال کرام
باید تایبات آیبات
فما اغنی التشبث للسکاری
و ما النتفعوا بیات النجاة
و انی الاستقامة والتوقی
لقلب بعد شرب المنکرات؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن درباره عشق و احساسات عمیق خود صحبت میکند. او به نمادهایی مانند خورشید و ماه اشاره میکند که به عشق و زیبایی معشوقش نسبت میدهد. عشق او به گونهای است که باعث شده ثبات او از بین برود و زندگی را در دو بعد متفاوت یعنی عشق و محبوبیت تجربه کند. او همچنین به ویژگیهای معنوی و دستاوردهای روحانی اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این احساسات بر قلب و روح او تأثیر گذاشته و زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، شاعر به دشواریهای عشق و نیاز به پایداری در این راه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امروز به خاطر عشقم نماز نمیخوانم و نمیدانم شامم چه خواهد شد یا صبحانهام چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای سیدی! تو مانند خورشید و ماه با ویژگیهای ناب و درخشانی هستی که همچون یاقوت، خالص و باارزش هستی.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و لطافت احساسات اشاره دارد و میگوید وقتی که به ملاقات تو میآید، تمام روحها شاداب و سرزنده میشوند و هر کجا که تو بروی، همه چیز تحت تأثیر زیبایی تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: عشق و احساسات، راهم را مشخص کردهاند و در مسیر آن، ثبات و استقامت من در حال از بین رفتن است.
هوش مصنوعی: هرچقدر که در عشق او با مشکلات و دشواریها روبهرو شدهایم، در واقع به نوعی زندگی در زندگی واقعی را تجربه کردهایم.
هوش مصنوعی: ما باید به پیروی از آثار و تلاشهای نیکوکاران بپردازیم و به آنها اتصال داشته باشیم.
هوش مصنوعی: هرچند انسانهای مست و غرق در کارهای بیهوده به چنگ زدن و تلاش خود ادامه دهند، اما در نهایت نمیتوانند از تنهایی و دشواریهای زندگی رهایی یابند.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم سیرت خود را درست کنم و از گناهان پرهیز کنم، در حالی که پس از نوشیدن چیزهای حرام و ناپسند، قلبم در رنج است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه باشد کز چنان آب حیاتی؟
به غارت بردهای، بخشی زکاتی؟
یقین دانم که مغز کایناتی
عیان اندر صفات نور ذاتی
زهی دریا زهی بحر حیاتی
زهی حسن و جمال و فر ذاتی
ز تو جانم براتی خواست از رنج
یکی شمعی فرستادش، براتی
ز تندی عشق او آهن چو مومست
[...]
چو یابد از صفات بد نجاتی
شود چون نوح از آن صاحب ثباتی
ظهوری لم یزل ذاتی بذاتی
جمالی لایزال من صفاتی
مسما واحد اسما کثیر
وفی تلوین اسمائی ثباتی
وجودی کالقدح روحی کراخی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.